چندی است در وادی کلمات سرگردانم و این پرسهنشینی با خود واژههایی ناب و دلنشین به همراه دارد. این بار شما را به جرعهای از این جامِ لبریز از کلمه و کلام میهمان میکنم در فضایی خیالانگیز از واژهها، نوشتن و کتاب.
به پابوسی کلماتی میروم که مرزهای جهانِ اندیشهٔ مرا اندکی جابهجا میکنند، چرا که من در جهانی از کلمات زندگی میکنم که وسعت آن را کلمه و معنا و در یک کلام، زبان معلوم میکند.
معنایی که در لبههای زبان تاب میخورد و از کمندِ ذهنِ بیگانهگریز میرمد و سر به انقیاد فهمیدن خم نمیکند.
پیشتر در پستهای در حوالی کلمات و در معنای از دست رفته درباره کلمات و معنایی که هنگام ترجمه از دست میرود نوشتهام.
در این پست به معرفی کلمههایی میپردازم که حال و هوای کتاب و کلمه دارند. برخی از این کلمات جدید و نو ترکیب هستند و برخی قدیمی و باستانی. برخی بار معنایی مثبتی دارند و برخی کلماتی هستند مودبانه برای کارهای غیر مودبانه. ریشه یابی برخی از کلمهها را هم آوردهام.
برویم سراغ کلمههایی که باید هر «عشقِ کتاب» یا «کرمِ کتابی» بداند!
کلمهٔ bibliophile به معنی «عشقِ کتاب» نخستین بار در ۱۸۲۴ وارد دیکشنری آکسفورد انگلیسی شد.
کلمهٔ بعدی bookworm به معنی «کرمِ کتاب» است که پیشینهٔ طولانیتر دارد و به سال ۱۵۸۰ برمیگردد. شاعر و نمایشنامهنویس بن جانسون از این کلمه در یکی از نمایشنامههایش به عنوان یک طعنه استفاده کرد.
عشقِ کتاب یا کلکسیونر کتاب کسی است که عاشق کتابهاست و دائما کتاب میخواند. در حالی که کرمِ کتاب واژهای تحقیرآمیز است.
Bibliophagist کسی است که کتابها را میبلعد، بلعندهٔ کتابها!
Biblioklept کسی است که کتابها را میدزدد.
Bibliognost کسی که دانش جامعی درباره کتابها دارد. نه تنها کتابها را میشناسد، بلکه مسلط به کتابشناسیها، فهرستها و منابع و مآخذ آنها و تمام جزئیات هر صفحه از کتاب را هم به خاطر دارد. یک عشق کتاب واقعی!
Bibliolater کسی که به گونهٔ شورانگیزی مشتاق کتابهاست، کتابدوست.
Bibliomancy هنر فالگرفتن یا پیشگویی آینده با تفسیر یک صفحهٔ تصادفی از یک کتاب.
Bibliopole فروشنده و حریدار کتابهای قدیمی و کمیاب.
Bibliotaph کسی که کتابها را با دفن کردن آنها پنهان یا احتکار میکند.
Bibliobibuli
L. Mencken’s فکاهی نویس امریکایی این کلمه را ابداع کرد که اشاره دارد به افرادی که خیلی زیاد کتاب میخوانند. به حدی در این کار افراط میکنند که مانند فردی که زیادی نوشیده است، در دنیاهای خیالی و غبارآلود، نه چیزی میبینند و نه چیزی میشنوند.
bibliotherapy نوعی درمان که در آن به جای دارو، کتاب تجویز میشود.
Abibliophobia این واژه به یک وضعیت روانپریشی ناشی از کتابخواندن اشاره میکند. ترس از تمام شدن مطالب خواندنی!
Bibliosmia بو و عطر کتابهای خوب یا قدیمی.
Smellbound به معنی شیفتهٔ بوی کتابها بودن است.
vellichor اشتیاق عیجب به کتابفروشیهای دستدوم که با گذر زمان بدان افزوده میشود ـ مکانهایی پر شده با هزاران کتاب قدیمی. کتابهایی که هیچ گاه زمان کافی برای خواندنشان نخواهی داشت. هر یک از این کتابها در زمانهٔ خودشان قفل شدهاند و تاریخ مصرفشان گذشته است. مثل یک اتاق قدیمی پر از کاغذهایی که نویسندهاش سالها پیش آنجا را ترک کرده است.
معدود کلماتی در انگلیسی به chor ختم می شوند. معروفترین انها anchor (لنگر، قلاب) است و همچنین کلمهٔ زیبای petrichor به معنی بوی خاک باران خورده.
vellum به معنی کاغذ پوست گوساله است.
برای عاشقان کتاب چیزی متمایزتر و مالیوخولیایی و سودایی تر از دیدن و بو کردن کتابهای قدیمی نیست، عطر گرد و غبارِ امیدی که دهههاست خاک خوردهاند.
Bookarazzi از روی کلمه پاپارازی ساخته شده و به معنی کسی که با هیجان از کتابهایی که میخواند عکس میگیرد و آنها را آنلاین در فضای مجازی منتشر میکند.
Book-bosomed اگر شما نه تنها کتابخوانی مشتاق بلکه یکی از ان آدمهایی هستید که به سادگی نمیتوانند خانه را بدون یک کتاب با جلد قطور در جیب یا کیف خود ترک کنید، پس باید دلتان بخواهد که بدانید یک شاعر و رماننویس اسکاتلندی Sir Walter Scott عبارت Book Bosomed را برای توصیف کسانی که همیشه یک کتاب همراه خود دارند ابداع کرد. این عبارت اولین بار در شعر The Lay of the Last Minstrel او در سال ۱۸۰۵ آمده است.
Bookklempt حالتی که در آن کار خواندن آخرین کتاب از یک مجموعه را به آخر رساندهاید و دیگر جلدی باقی نمانده و شما هنوز از نظر احساسی آمادگی شروع یک سری جدید را ندارید.
Angsticipation احساسی که تجربه میکنید به هنگام خواندن آخرین کتاب یک مجموعه که با یک مطلب جالب تمام شده و شما هیچ تخمینی از تاریخ احتمالی انتشار جلد بعدی این مجموعه در اختیار ندارید.
Librocubicularist واژهای خاص برای کسی که در رختخواب کتاب میخواند.
liber واژهای لاتین که در اصل پوست داخلی یک درخت است و بعدا به یک ورقه پاپیروس که برای نوشتن به کار رفت و قبل از اینکه بر کتاب، مجلد یا سندی طولانی اطلاق شود و ریشه کلمه Library و Librarian است.
Shelfrighteous احساسی که هنگام دیدن بزرگی قفسهٔ کتابهای شخص دیگری پیدا میکنید.
Tsundoku کلمهای ژاپنی برای کتابخَرهایِ کتابنخوان:
خریدن کتابها و تلنبار کردن آنها در خانه، کنار کتابهای نخوانده قبلی و همچنین به کتابهایی گفته میشود که برای بعدها خواندن روی قفسه کتابها چیدهشدهاند.
«حتی زمانی که امکان کتابخواندن وجود ندارد، حضور کتابها چیزی مثل اکتسازی تولید میکند. خریدن کتابهای بیشتر برای کسی که میتواند آنها را بخواند کمتر از وصال روح به ابدیت نیست… ما کتاب را گرامی میداریم حتی اگر آنها را نخوانیم. تنها حضور آنها هم مایه تسلیخاطر است.»
A. Edward Newton
Readgret ترکیبی از احساسهای حسرت، پشیمانی، خشم و اندوه از اینکه چرا تا حالا یک کتاب خاص را نخواندهاید و اینکه شما باید این کتاب را سالها قبل میخواندید.
چقدر این احساس آشناست!
Page-a-vu تجربه خواندن کتابی که شما مطمئن هسستید قبلا آن را نخواندهاید، اما هنوز با آن احساس آشنایی میکنید. از کلمه دژاوو الهام گرفته شده است.
Scrollmate نویسندهای که خوانندهٔ کتاب با او ارتباط عمیقی حس میکند.
bookshelfie عکسی که فرد جلوی قفسهٔ کتابهایش از خودش میگیرد.
book hangover ناتوانی در شروع یک کتاب جدید به این دلیل که هنوز در دنیای کتاب قبلی زندگی میکنید.
binge-read خواندن متنهای طولانی در مدت زمان کوتاه.
dog ear تا کردن گوشه یک صفحه از کتاب برای نشان کردن آن.
Logophile کسی است که عاشق کلمههاست.
اگر شما کلمهها را دوست داشته باشید احتمالا به گناهِ بزرگِ Epeolatry دچار گشتهاید که به معنی «پرستش کلمات» است.
این کلمه برای اولین بار در ۱۸۶۰ در کتابی نوشتهٔ Oliver Wendell Holmes Senior ظاهر شد.
آوای خوش یک کلمه رامیتوان در eutony احساس کرد.
زمانی دچار Lethologica میشوید که به چیزی فکر میکنید اما کلمه مربوط به آن از شما فرار میکند.
این کلمه در لغت به معنی ناتوانی در نشان دادن کلمه صحیح با انگشت است. همچنین این کلمه در اوایل قرن بیست و بیشتر توسط کارل گوستاو یونگ در بیان ناتوانی در به یاد آوردن کلمه درست به کار رفته است.
در یونان باستان lethe به معنی فراموشی و logos به معنی کلمه است.
Verbose وقتی بیش از حد از کلماتی که لازم نیستند استفاده شده باشد.
Logastellus این کلمه جالب توجه است:
کسی که عشقش به کلمات بیش از دانشش به کلمههاست.
Loconic این هم از کلمهٔ محبوب نویسندهها، که همیشه در پی آن هستند یعنی به کار بردن حداقل کلمات.
loconic از اسم لاکونیا گرفته شده که ناحیه ای در یونان، شامل شهر اسپارتا است که ساکنان باستانی آن به سادگیِ زیاده از حد و ریاضتِ کلامی و شفاهی مشهور بودند، همچنین به رک و بیپرده بودن و اغلب پر مغز و جانمند سخن گفتن.
Scripturient کلمهٔ دیگری برای نویسندهها به معنی داشتن اشتیاق زیاد برای نوشتن.
Lucubrate کار کردن، نوشتن یا مطالعه کردن با زحمت و دشواری مخصوصا در شب، یا نوشتن عالمانه و فاضلانه.
ریشه این کلمه از واژه لاتین کار کردن در روشنایی نور شمع آمده است.
اگر شما خودتان را تحصیل کرده و باسواد میدانید احتمالا به عنوان یک Literarian توصیف میشوید. این کلمه که از فرانسه قرن ۱۸ گرفته شده و احتمالا الگویی مشابه کلماتی مانند یک librarian و antiquarian دارد.
برخی خودشان را خیلی تحصیلکردهتر و باسوادتر از literarian میدانند اما در حقیقت آنها اغلب ultracrepidarian هستند. کلمهای که اشاره دارد به کسی که راجع به چیزی اظهار نظر میکند که هیچ دربارهٔ آن نمیداند. این کلمه نسبتا مفید برای اولین بار در یک نامه در ۱۸۱۹ توسط منتقد بانفوذ ویلیام هازلیت William Hazlitt آمده است.
این کلمه ریشهشناسی جالبی دارد این کلمه لفظا به معنی beyond the sole است. اشاره دارد به داستانی در یونان باستان، درباره نقاشی به نام Apelles که شنید پینهدوزی دربارهٔ یک کفش در نقاشیاش انتقاد کرده است. آپلس بلافاصله دوباره آن را نقاشی کرد. این بار پینهدوز به خاطر تاثیر انتقاد اولش شروع کرد به انتقاد از روشی که آپلس ساق پای بالای کفش را نقاشی کرده بود. اما این انتقاد برای اپلس خیلی سنگین بود و جلوی مردم با این کلمه به پینهدوز هشدار داد با چیزی با این مضمون که پینهدوز نباید با موضوعی ورای حوزه تخصصیاش، خودش را به خطر بیاندازد.
کلمهای دیگر برای افرادی از این دست که احتمالا زیاد درباره کتابها، فیلمها، سیاست یا در حقیقت درباره همه چیز اظهار نظر میکنند، Morosoph است. به معنی کسی که دلش میخواسته فیلسوف باشد. یک احمق که فکر میکند از اینی که هست باهوشتر است. Rabelais در یونانی به معنی کودن و احمق و soph به معنی عاقل است. احمقهایی که فکر میکنند خیلی عاقلند.
Textpectation کلمهای که وحشت از تایپ کردن را توصیف میکند.
از ترکیب دو کلمه text (متن) و expectation (انتظار) ساخته شده که آن را به کلمهای کامل و بینقص برای توصیف وقتی که ما یک پیام متنی برای کسی میفرستیم و در انتظار پاسخ آن میمانیم آن هم برای مدت زمانی که انگار تمامی ندارد.
Textrovert کسی که اغلب فقط در پیامهای متنی آنچه واقعا احساس میکند را بیان میکند.
کلمهای که آدمهایی را توصیف میکند که هنگام نوشتن شهامت زیادی احساس میکنند نه در مواجه شدن با آدمها.
از روی کلماتی همچون introvert (درونگرا) و extrovert (برونگرا) ساخته شده است.
Textaphrenia بیماری که در بیشتر نوجوانها دیده میشود که دائما فکر میکنند ویبره یک پیام جدید را میشوند یا احساس میکنند بدون اینکه پیامی در کار باشد.
Unlightening آموختن چیزی که باعث میشود احساس کُند ذهنی کنید.
Carpe Librum کتابت را محکم بچسب.
تقدیم به عاشقان کلمه و کتاب!
سلام
خانم شفیعی محترم
من این مطالب رو دقیق و با حوصله خوندم و لذت بردم از این دقت فراوان شما. بسیار برای من جالب بود. در بین متن یک ایده برای نوشتن هم به ذهنم آمد که اگر پیش نویسش به سرانجام رسید براتون می فرستم تا نظرتون رو در باره اش بفرمایید. مانا و نویسا باشید.
عالی بود. دریایی زیبا و عمیق .چقدر اشتباه کردم که جلوتر برای خوندنش وقت نذاشتم (Readgret)
صمیمانه از شما بهخاطر ذوق و سلیقه و تلاش عاشقانه تون سپاسگزارم
معصومه جان
من از شما ممنونم که به این جا سر میزنید.
خوشحالم که دوست داشتین.
سلام
و تشکر از این مطالب جذاب و این مطلب بخصوص.
کاش منبع آن را هم ذکر می فرمودید.
سلام
متشکرم
این کلمهها به مرور و از سایتهای مختلفی جمعآوری شدهاند.
در بیشتر عکسها، منبع قید شده است.
با جستجو به زبان انگلیسی به بیشتر آنها دسترسی خواهید داشت.
من به صرف علاقه شخصی این کلمات را یکجا گردآوردهام.
موفق باشید.
من خیلی دوست داشتم. دنبال یه اسم برای یه پیجی که قرار توش کتاب معرفی بشه بودم که سر ازاینجا دراوردم.جوابمو پیدا نکردم ولی بهم خوش گذشت
چه خوب
باز هم به اینجا سر بزنید.
بنظرت چرا تو زبان فارسی معادل قدیمی این واژهها رو نداریم…آیا ما مبتلابه این واژگان نبودیم یا بفکر کسی نرسیده؟
فقط من موندم اینا رو از کجا استخراج کردی…خیلی واسم بدیع و ناشنیده شده بود…
سپاس بانوی معجزهگر و قهار…🌠
این کلمات از اینترنت جمعآوری شدهاند.
شاید اگر گنجینه ادب فارسی را بجوییم حتی واژههای جالبتری پیدا کنیم.
کمبود دانش و عدم دسترسی به منابع بنده مانع از این امر است.
پاینده باشید.
سایت جالبی که اتفاقی در یک ظهر روز تابستونی تصادفی باهاش آشنا شدم😁
امید که این تابستان بهترین کلمهها و کتابها را پیشکشتان کند.
سرکار خانم شفیعی
با عرض ادب درخواست دارم معادلی برای این کلمه ultracrepidarian بسازید.
حقیر این عبارات به ذهنم رسید:
فوقالعاده متظاهر به آگاهی در موضوعی
فوقالعاده دانش نما
سلام دوست گرامی
به نظرم «علامهٔ دهر» یا «همه چیز دان» معادل مناسبی است؛
هم مفهوم را میرساند هم حس مبالغهآمیز این واژه را در خود دارد.
سلام.
بسیار زیبا و متفاوت.
بسی سپاسگزارم.
سلام،قشنگ ترین چیزی بود که در چند وقت اخیر خوندم
ممنون
سلام و وقتتون بخیر
به کسی عاشق کتاب هست و اونها رو مثل گنج می دونه چی میگن
سلام
Bibliomania به معنی جنون خرید و جمعآوری کتابهاست.
معادل نزدیکتری سراغ ندارم.