جستاری در بابِ جستارنویسی

جردن پیترسون برای دانشجویانش راهنمای جستارنویسی نگاشته است که ترجمهٔ آن در ادامه می‌آید.

جستارنویسی در ده مرحله

این متن به شما کمک می‌کند، یک جستار عالی، از ابتدا تا انتها را طی یک فرایند ۱۰‌ مرحله‌ای بنویسید. بسیاری از اوقات دانشجوها یا جستارنویس‌ها، تنها اطلاعات پایه‌ای درباره نحوۀ نگارش در اختیار دارند و بیشتر این اطلاعات، روی جزئیات قالب‌بندی متمرکز است. نیازی به این‌همه جزئیات نیست. اما واضح است که نوشتن، چیزی بیش از قالب‌بندی است. با دنبال‌کردن این مراحل و انجام هر کدام، شما می‌توانید یک جستار خیلی خوب تولید کنند. همچنین یاد می‌گیرید چگونه یک جستار بنویسید، که بسیار ارزشمند است.

 

بخش اول: مقدمه

جستار چیست؟

جستار(essay) یک نوشتار نسبتا کوتاه، درباره یک موضوع مشخص است. اما خود کلمه جستار به معنی آزمودن و سنجیدن هم هست. بنابراین یک جستار یک نوشتار کوتاه است که توسط فردی نوشته شده است که سعی دارد تا موضوعی را کشف کند یا پاسخ سوالی را بیابد.

 

چرا نوشتن جستار این قدر زحمت دارد؟

بیشتر اوقات دانشجوها تنها به عنوان یک تکلیف درسی، جستار می‌نویسند. بنابراین معتقدند که جستارها مهم‌اند زیرا راهی برای اثبات معلومات‌شان به یک استاد یا معلم هستند. این باور به شکل ساده و خطرناکی، اشتباه است.

 

دلیل اصلی نوشتن یک جستار این است که نویسنده بتواند مجموعه‌ای از ایده‌های به دست آمده، مرتبط و پیچیده را درباره موضوعی مهم، قاعده‌مند و سازمان‌دهی کند.

 

حالا چرا باید خود را با توسعۀ ایده‌های پیچیده به زحمت بیندازیم؟ زیرا برای مبتدی‌ها تفاوتی میان انجام این کار (یعنی توسعۀ ایده‌های پیچیده) و فکر کردن وجود ندارد. مهم این است که فکر کنید، زیرا رفتار کردن بر اساس تفکر، درد کمتر و سود بیشتری نسبت به رفتار بر اساس نادانی و بی‌خبری دارد. بنابراین اگر شما بخواهید زندگی با ویژگی‌های شایستگی، ‌بهره‌وری، امنیت و ‌اصالت داشته باشید، نه یک زندگی کثیف، حیوانی و کوتاه، شما نیاز دارید که با دقت دربارۀ موضوعات مهمی فکر کنید و راهی بهتر از نوشتن برای انجام آن وجود ندارد. زیرا نوشتن حافظه شما را توسعه می‌دهد، ویرایش آن را تسهیل و تفکر شما را واضح‌تر می‌کند.

 

شما می‌توانید به همان سادگی که به خاطر می‌آورید، بنویسید، بنابراین توانایی شما برای در نظر گرفتن چندین ایده به صورت هم‌زمان افزایش می‌یابد. همچنین، هنگامی که ایده‌ها نوشته شوند، شما می‌توانید آن‌ها را کلمه به کلمه، جمله به جمله و پاراگراف به پاراگراف جابه‌جا کنید و تغییر دهید. همچنین می توانید ایده‌هایی را که غیراستاندارد به نظر می‌رسند، بعد از این‌که آن‌ها را با دقت بیشتری بررسی کردید، رد کنید. وقتی‌ که ایده‌های غیراستاندارد را رد کردید، همۀ آن‌چه باقی می‌ماند ایده‌های خوب است. می‌توانید آن‌ها را نگه دارید و استفاده کنید. حالا شما ایده‌هایی خوب و اصیل (ابتکاری) در دست دارید و می‌توانید آن‌ها را سامان‌دهی کرده و منتشر کنید.

 

موفقیت خود را در زندگی یا در رشته‌ای به درازای یک عمر در نظر بگیرید. به این فکر کنید که: کسی که بتواند بهترین استدلال‌ها را قاعده‌مند و منتشر کند، تقریبا همیشه برنده است. اگر شما یک شغل می‌خواهید باید برای خودتان کاری کنید. اگر ترفیع می‌خواهید، باید کسی را متقاعد کنید که شما لیاقت آن را دارید. اگر شما سعی دارید تا کسی را برای اعتبارسنجی ایده‌تان متقاعد کنید، شما مجبورید برای اثبات مزیت‌های آن با موفقیت مذاکره کنید به خصوص اگر دیگرانی با ایده‌های رقابتی دیگر هم وجود داشته باشند.

 

شما می‌توانید خودتان را با فکر کردن و ارتباط برقرار کردن به عنوان پیامد نوشتن،  بهتر مسلح کنید. همانطور که می‌گویند قلم قدرتمندتر از شمشیر است. این گفته مبتذل نیست. ایده‌ها جهان را تغییر می‌دهند به خصوص هنگامی که نوشته می‌شوند. داستان‌های عشقی بناها را می‌سازد و داستان‌های عشقی و بناها هر دو رفتنی هستند. کتاب‌ها نوشته می‌شوند و باقی می‌مانند. بنابراین واضح است که کلمات ماندنی‌تر از سنگ‌ها هستند و تاثیری بیشتر از همه امپراطوری‌ها دارند.

 

اگر شما یاد بگیرید بنویسید و ویرایش کنید، آنگاه می‌توانید تفاوت میان ایده‌های خوب و بد را هم بیان کنید و با هوشمندی ارائه کنید چرا که ایده‌های بد، توسط متفکران بی‌تجربه و پر از ابهام منتشر می‌شوند. به این معنی که شما قادر خواهید بود تا گندم را از کاه سوا کنید. پس شما می‌توانید به جای سقوط کردن و قربانی هوس‌ها و اوهام و ایدئولوژی‌های احمقانه شدن، که می‌توانند خطرناک، مبتذل یا مهلک باشند، به درستی تحت نفوذ ایده‌های ژرف و محکم قرار بگیرید.

 

کسانی که می‌توانند فکر کنند و ارتباط برقرار کنند، از کسانی که نمی توانند، به سادگی قوی‌تر هستند. و قوی کسی است که «بتواند کارها را به صورت کارا و شایسته به انجام برساند». این‌گونه از نردبان صلاحیت بالا می‌روید، با افکاری به قاعده و ارتباط برقرار کردن. در بالاترین سطحِ پیچیده‌ترین سلسله‌مراتب‌های(حقوقی، پزشکی، دانشگاهی، کسب‌و‌کار، الهیات و سیاست) چیزی ضروری‌تر و ارزشمندتر از این وجود ندارد که شما بتوانید فکر کنید و ارتباط برقرار کنید، همچنین می‌توانید از خودتان، دوستان‌ و خانواده‌تان، هنگامی که لازم باشد، دفاع کنید و این در بیشتر زندگی شما لازم خواهد شد.

 

بالاخره نوشتن جستار، مفید است، چرا که ذهن شما، در بالاترین و انتزاعی‌ترین سطوح آن، به صورت شفاهی سازمان‌دهی شده است. بنابراین اگر شما یاد بگیرید که از طریق نوشتن فکر کنید، آنگاه شما یک ذهن به خوبی سازمان‌دهی شده و کارا خواهید داشت، ذهنی که کاملا مجهز و مسلط است. همچنین به این معنی خواهد بود که شما از لحاظ ذهنی و فیزیکی سالم‌تر هستید، همان‌گونه که عدم وضوح و نادانی به معنی استرس‌های غیرضروری است. استرس‌های غیرضروری باعث می‌شود بدن شما بیشتر به آن‌چه که در غیر این صورت می‌توانست به عنوان یک مساله عادی با آن برخورد کند، واکنش نشان‌دهد. این باعث هزینۀ انرژی اضافی و سریع‌تر پیر شدن (همراه با همۀ پیامدهای منفی مرتبط با سلامتی بالا رفتن سن) می‌شود.

 

بنابراین فقط در صورتی که شما بخواهید نادان، ناسالم بمانید، یاد بگیرید بنویسید (و فکر کنید و ارتباط برقرار کنید). در غیر این صورت کسانی که می‌توانند، از شما جلو می‌زنند و شما را از مسیر خارج می‌کنند. زندگی‌تان سخت‌تر می‌شود و به ناچار  در انتهای هرم قدرت ساکن می‌شوید و سریع‌تر پیر می‌شوید.

 

قدرت کلمات را دست کم نگیرید. بدون آن‌ها، ما هنوز روی درختان زندگی می‌کردیم. بنابراین هنگامی که شما یک جستار می‌نویسید، شما در حال تحت کنترل درآوردن و مهار کردن همه نیرو و قدرت فرهنگ در زندگی‌تان هستید. به همین دلیل شما یک جستار می‌نویسید (حتی اگر مجبور شده باشید). به یاد داشته باشید که شما در حال تسخیر ناشناخته‌ها هستید.

 

نکته‌ای درباره تکنولوژی

اگر شما دانشجو یا کسی هستید که زیاد می‌نویسد، پس باید از تکنولوژی درست استفاده کنید، مخصوصا حالا که واقعا هزینه‌ای هم ندارد. واضح است که شما نیاز به یک کامپیوتر دارید که لازم نیست خیلی هم خوب باشد. شما به دو صفحه نمایش نیاز دارید یکی کنار دیگری. لازم نیست بزرگتر از ۱۹ اینچ باشند. حتی ۱۷ اینچ هم خوب است. با وضوح تصویر بالا بهتر است. شما به دو صفحه نمایش نیاز دارید تا مطالب منابع مرجع خود و جستار خودتان (یا حتی دو نسخه از جستارتان را در کنار هم) روی آن‌ها نمایش دهید.

 

داشتن این تصویر واقعی اضافی واقعا فوق‌العاده است. باعث می‌شود کمتر دچار گرفتگی عضلات شوید و کارامد‌تر است. یک کیبورد خوب (مانند صفحه کلید ارگونومیک طبیعی مایکروسافتMicrosoft Natural Ergonomic keyboard)  سرمایه‌گذاری خوبی است. صفحه‌کلیدهای معمولی اگر به صورت مداوم استفاده شوند به دستان شما آسیب می زنند.‌‌ از یک موس خوب استفاده کنید. همینطور صفحه لمسی که نیاز زیادی به حرکت دارد برای کسی که واقعا کار می‌کند مفید نیست(نمی‌دانم چرا!). کیبورد‌ها را درست در مرکز جایی که مستقیما به آن نگاه می‌کنید (هنگامی که صاف نشسته‌اید) قرار دهید. از یک صندلی مناسب استفاده کنید. به‌گونه‌ای بنشینید که پاهای شما بتواند به راحتی روی کف قرار گیرد در حالی‌که زانوی شما ۹۰ درجه است. این‌ها اصلا نکات بی‌اهمیتی نیستند. شما احتمالا ساعت‌ها مشغول نوشتن خواهید بود. پس باید فضای کاری داشته باشید که شما را نیازارد و گرنه شما بیش از یک بهانه خوب برای انجام ندادن کارهای‌تان خواهید داشت.

 

نکته‌ای درباره استفاده از زمان

مغز آدم‌ها صبح‌ها عملکرد بهتری دارد. بیدار شوید. چیزی بخورید. شما بعد از یک خواب و خوراک مناسب باهوش‌تر و با نشاط‌تر هستید. تحقیقات زیادی این را نشان داده‌اند. قهوه صرفا یک شمارنده بهره‌وری است. مقداری پروتئین و چربی بخورید. یک اسموتی با میوه و ماست واقعی درست کنید. آماده شوید تا بین ۹۰ دقیقه تا ۳ ساعت را با نوشتن سپری کنید. هرچند حتی ۱۵ دقیقه هم می‌تواند مفید باشد به خصوص اگر شما هر روز این کار را انجام دهید.

 

برای شروع، منتظر یک زمان طولانی یا آزاد نباشید. شما هرگز در زندگی‌تان زمانی طولانی یا آزاد نخواهید داشت، پس موفقیت خود را منوط به چیزی که وجود ندارد نکنید. کارآمدترین نویسندگان هر روز می‌نویسند هر چند کم.

 

همین که شما می‌نشنید تا بنویسید، ذهن شما یاغی می‌شود و تمرّد می‌کند. ذهن‌ شما پر از ایده‌های دیگر می‌شود که همه آنها می‌خواهند بجنگند تا پیروز شوند. شما می توانید به فیس‌بوک یا یوتیوب نگاه کنید یا هر کار دیگری. لیست این کارها پایان‌ناپذیر است. هر بخش از مغز شما که مربوط به این کارهاست، می‌خواهد شناخته شود و تلاش می‌کند تا حواس شما را پرت کند. اگر شما آن‌ها را برای مدت ۱۵ (یا ۲۵) دقیقه انکار کنید تا وسوسه نشوید، می‌بینید که این سر و صدا، در ذهن شما فروکش کرده و شما می‌توانید روی نوشتن متمرکز شوید. اگر این کار را هر روز انجام دهید، در می‌یابید که قدرت چنین وسوسه‌هایی کم نخواهد شد، اما مدت زمان تلاش آن‌ها برای پرت‌کردن حواس شما کاهش خواهد یافت. هم‌چنین می‌فهمید که حتی روزی که تمرکز برای شما بسیار مشکل است، شما هنوز هم می‌توانید به صورت موثری بنویسید، اگر تحمل کنید.

 

هرگز خودتان را با این فکر که می‌توانید ۶ ساعت بنویسید، دست نیندازید. سه ساعت ماکزیمم است، مخصوصا اگر بخواهید این کار را روزهای بعد هم ادامه دهید. صبر نکنید تا برای نوشتن خیلی دیر شود، تا دیوانه‌وار عجله کنید. بلکه به خودتان فرصتی دهید تا بعد از یک مدت مناسب، با تمرکز ادامه دهید. سه ساعت مفید بهتر از ده ساعت خود فریب غیر مفید است حتی در کتابخانه.

 

بخش دوم: سطوح تفکیک

کلمه‌ها، ‌جملات،‌ پاراگراف ها و چیزهای دیگر

یک جستار همانند هر نوشتار دیگر، هم‌زمان سطوح مختلفی از تفکیک دارد. اول، انتخاب کلمات. دوم، جمله‌سازی. هر کلمه باید دقیقا همان کلمۀ درست، در مکان درست در هر جمله باشد. هر جمله باید به تنهایی بیان‌گر یک فکر یا‌ بخشی از ایدۀ بیان شده در هر پاراگراف باشد، که از لحاظ دستور زبان هم صحیح باشد. سوم، هر جمله باید به درستی سازمان یافته باشد و در یک پاراگراف جای مناسب داشته باشد. به عنوان یک قاعده سرانگشتی، یک پاراگراف باید حداقل از ۱۰ یا ۱۰۰ کلمه تشکیل شده باشد. البته اختیاری است.

قانون‌ها همه دلیلی دارند . تنها زمانی اجازه دارید آنها را بشکنید که استاد باشید. اگر استاد نیستید خودتان را با نادانی‌تان به خلاقیت یا استایل گیج نکنید. نوشتن با تبعیت از این قوانین برای خوانندگان راحت‌تر است. زیرا شما دقیقا از آن‌چه که آن‌ها انتظار دارند آگاهید. بنابراین قوانین قراردادی هستند، مثل همه قراردادهای دیگر، فقط گاهی کمی بهینه هستند، اما نه اغلب. پس از این قرارداد تبعیت کنید.

هر پاراگراف باید تنها یک ایده را در چند جمله نشان دهد. اگر نمی‌توانید حتی ۱۰۰ کلمه درباره ایدهٔ خودتان بگویید، پس احتمالا ایده خیلی خوبی نیست یا شما باید بیشتر درباره‌اش فکر کنید. اگر پاراگراف شما ۳۰۰ کلمه یا بیشتر باشد، ممکن است بیش از یک ایده در آن باشد و باید آن را بشکنید.

چهارم، همه پاراگراف‌ها، از ابتدای جستار تا پایان آن، باید در یک تسلسل منطقی قرار داشته باشند. شاید مهم‌ترین مرحله در نوشتن یک جستار، چیدن پاراگراف‌ها در یک ترتیب درست باشد. هر یک از آن ها باید شما را یک قدم به مقصد نهایی جستار نزدیک‌تر کند.

پنجمین سطح تفکیک، خود جستار است به عنوان یک کل. هر جزء یک جستار می‌تواند درست باشد هر کلمه،‌ جمله و پاراگراف ـ حتی ترتیب پاراگراف‌ها ـ و با این حال خودِ جستار یک شکست باشد، فقط به این دلیل که جالب یا مهم نیست. تشخیص این نوع از شکست‌ها برای متخصصان بسیار مشکل است. زیرا یک منتقد نمی‌تواند به تنهایی آن را بفهمد. پاسخی برای این پرسش  که «دقیقا اشکال کار من کجا بود» وجود ندارد، چنین جستاری فقط خوب نیست. یک جستار بدون اصالت (ابتکار) یا خلاقیت، در این گروه جای می‌گیرد. گاهی یک فرد خلاق که از لحاظ تکنیکی یک نویسنده نیست می‌تواند عکس  این اشتباه را مرتکب شود. کلمات انتخابی ضعیف باشند، جملات ساختار مناسبی نداشته باشند و به شکلی ضعیف در پاراگراف‌ها قرار گرفته باشند، پاراگراف‌ها هیچ رابطه هوشمندانه‌ای با هم نداشته باشند، با این حال، هنوز این جستار می‌تواند به صورت کلی موفق باشد، زیرا افکار ارزشمندی در آن وجود دارد که مشتاقانه و با ناامیدی منتظرند تا ظاهر شوند.

 

سطوح دیگر

ممکن است فکر کنید در یک جستار چیزی بیشتر از این پنج سطح تفکیک یا تحلیل وجود ندارد اما اشتباه می‌کنید. چیز دیگری هم هست که  نخست توسط پست‌مدرنیست‌ها به آن اشاره شد. یک جستار لزوما در یک کانتکست (زمینه) از تفسیرها، که توسط خوانندگان آن ساخته می‌شود (سطح ۶) و فرهنگی که خواننده در آن محاط است (سطح ۷) وجود دارد. به این معنی که خواننده بخشی از فرضیه‌هایش را با خود به جستار می‌آورد. سطوح شش و هفت، ریشه‌های عمیقی در زیست‌شناسی و فرهنگ دارند.‌ شاید فکر کنید:« چرا باید این‌ها را بدانم؟». اما اگر شما مخاطب‌هایتان را در نظر نگیرید، اشتباه کرده‌اید. بخشی از هدف جستار این است که شما ذهن خودتان را به درستی تنظیم کنید، اما باقی آن، که به همان اندازه هم مهم  است، ارتباط برقرار کردن با مخاطب است.

برای اینکه یک جستار موفق باشد و بدرخشد، باید همه این سطوح تفکیک به صورت هم‌زمان کار کنند. بسیار سخت است، اما ارزشِ کارِ نوشتن، در همین سختی آن نهفته است.

 

ملاحظات زیبایی‌شناسی و جذابیت

در نوشتن یک جستار باید ایجاز را رعایت کرد، یعنی عبارات کوتاه، مختصر و موثر. همچنین زیبایی، یعنی لحن منحصر به‌فرد یا جنبه شاعرانه زبان‌ (در همه سطوح تفکیک). در آخر هم جستار نباید خسته کننده و ملال آور باشد. اگر حین نوشتن بی‌حوصله باشید، شما آن را اشتباه انجام می‌دهید و خواننده‌تان را هم خسته خواهید کرد. به این روش فکر کنید: شما به دلیلی بی حوصله‌اید،‌ و گاهی به دلیل خوبی. ممکن است هنگامی که جستار می‌نویسید خسته شوید، زیرا در حقیقت به خودتان به صورت خیلی عمیق، درباره آن‌چه انجام می‌دهید و اینکه چرا انجامش می‌دهید، دروغ می‌گویید. شما نمی‌توانید ذهن خود را، مستقل از سن، اغفال کنید تا به چیزی توجه کند که فکر می‌کنید جالب نیست یا به درد نمی‌خورد. آن چیز، به صورت خودکار به عنوان چیزی که ارزش توجه کردن ندارد، در نظر گرفته می شود و شما را بی حوصله می‌کند.

 

اگر حوصله شما از جستارتان سر می‌رود، یا موضوع اشتباهی را انتخاب کرده‌اید (فرقی نمی‌کند خود شما یا کس دیگری) یا شما به یک موضوع خوب به شیوه‌ای نادرست نزدیک شده‌اید. شاید شما میلی به نوشتن جستار نداشته باشید یا از پذیرش آن بترسید چرا که یا تنبل یا نادان یا بی‌خود یا به شکلی متکبرانه شک‌گرا یا یک همچین چیزی هستید.

 

شما باید اول جایگاه مناسب ذهن خودتان را برای نوشتن صحیح بیابید. وضعیت ذهن نسبتا زیباشناسانه است. شما باید سعی کنید چیزی ارزشمند، زیبا و ظریف تولید کنید. اگر فکر می‌کنید مسخره است پس بسیار احمق هستید و نیاز دارید تا درباره اینکه چطور جرات می‌کنید فرض کنید که ارزش، زیبایی و ظرافت، ارزش ادامه دادن ندارد، برای زمانی طولانی و به صورت جدی بیاندیشید. آیا قصد دارید چیزی زشت و نامربوط بنویسید؟ می‌خواهید نابود کنید به جای این که بسازید؟

 

پس باید موضوعی را انتخاب کنید که برای‌تان مهم باشد. این موضوع می تواند در قالب یک سوال که شما می‌خواهید آن را پاسخ دهید، قاعده‌مند شود. سخت‌ترین بخش نوشتن یک جستار، انتخاب سوال درست است. شاید لیستی از موضوعات در اختیار داشته باشید و فکر کنید که از این کار معافید. اینطور نیست. شما هنوز هم باید مشخص کنید چگونه درباره یکی از این موضوعات بنویسد، بگونه‌ای که شما را ترغیب کند. این یک ماجراجویی اخلاقی و معنوی است.

 

اگر به درستی چیزی را که مورد علاقه‌تان است، انتخاب کنید، بعد می‌توانید خودتان را با سطوح عمیق‌تر روح و روان‌تان هم‌راستا کنید. اگر این سطوح عمیق‌تر، پاسخ این سوال که با آن روبرو هستید را نمی‌خواهند یا نیاز ندارند، احتمالا شما به آن علاقه‌ای ندارید. بنابراین حقیقت این است که علاقه شما، گواه اهمیت موضوع است. شما یا بخشی از شما، به پاسخ نیاز دارد و چنین نیازهایی می‌تواند به اندازه کافی عمیق باشد که خود زندگی، به آنها بستگی داشته باشد. مثلا شاید فردی ناامید سوال «چرا زندگی؟» را به عنوان نهایت علاقه‌اش انتخاب کند و واقعا نیاز به جواب آن داشته باشد تا بفهمد این زندگی رنج‌آور، ارزش تحمل کردن را دارد یا ندارد.  لازم نیست هر سوالی که شما سعی دارید در جستار به آن پاسخ بدهید، در چنین سطحی از اهمیت قرار داشته باشد. اما شما نباید وقت خود را با ایده‌هایی که شما را درگیر نمی‌کنند، هدر دهید.

پس موضوع درست، باید جالب و از لحاظ زیبایی‌شناسی، حساس باشد.

 

همه اینها را گفتیم حالا باید به یاد داشته باشید که تمام‌کردن همان کامل‌کردن است (finished beats perfect). بسیاری کلاس یا کارشان را از دست می‌دهند و به خاطر بد نوشتن نمره D  یا F  می‌گیرند، تنها به این خاطر که آنها اصلا نمی‌نویسند و صفر می‌گیرند. صفرها خیلی بد هستند. اگر جستارتان را بنویسید حداقل نمره C می‌گیرید.

 

بخش سوم:‌ لیست موضوعی و لیست خواندنی‌ها

سوال مرکزی که در جستار، شما سعی دارید به آن پاسخ دهید، سوال موضوعی است. 

مانند:

آیا شیطان وجود دارد؟

آیا همه فرهنگ‌ها ارزش یکسانی دارند؟….

 

شما می‌توانید فرآیند نوشتن جستار را به دو روش متفاوت آغاز کنید. ‌یا با لیست موضوعی(topic list) که از قبل برای‌تان مشخص شده یا با ده یا هر چند سوالی را که می‌خواهید به آن‌ها پاسخ دهید، یا می‌توانید با ساختن و نهایی کردن لیست خواندنی‌ها (reading list) شروع کنید. اگر فکر می‌کنید از قبل چندین موضوع مورد علاقه خود را شناسایی کرده‌اید با لیست موضوعی آغاز کنید. اگر مطمئن نیستید با ساختن لیست خواندنی‌ها شروع کنید.

پس از بین لیست موضوعی و لیست خواندنی‌ها یکی را انتخاب کنید.

 

لیست موضوعی

آن‌ها را به صورت سوالی لیست کنید، حداقل ۱۰ مورد.

اگر نتوانستید این کار را انجام دهید، پس باید بیشتر مطالعه کنید. (برای کامل کردن جستار مجبورید). اگر نمی‌توانید بنویسید به این خاطر است که چیزی برای گفتن ندارید. شما هیچ ایده‌ای ندارید. در چنین موقعیتی به خودتان مغرور نشوید، چیزی بخوانید. اگر اثر نکرد چیز دیگری بخوانید، یا چیز بهتری، اینقدر تکرار کنید تا مشکل حل شود.

 

لیست خواندنی‌ها

این‌جا باید مشخص کنید که چه چیزهایی را می‌خواهید یا مجبورید که بخوانید. این لیست باید شامل کتاب‌ها، مقالات یا سخنرانی‌های عمومی باشد. اگر مقالات یا کتاب‌های مناسب و مفید را نمی‌شناسید، می‌توانید از مقالات ویکی پدیا یا سایر منابع دانشنامه‌ای استفاده کنید و از لیست مراجع آن‌ها به عنوان ایده‌های برای مطالعه بیشتر استفاده کنید. این منابع برای شروع خوبند.

 

اگر فردی را یافتید که نوشته‌اش به صورت خاص، جالب و مناسب بود، اغلب مفید است که بینید آیا می‌توانید بفهمید کدام نویسندگان را تحسین می‌کند و آثارشان را می‌خواند. می‌توانید این را از مراجع او در متن‌ها و نوشته‌هایش یا از فهرست ارجاعاتش بفهمید. می‌توانید به این ترتیب به صورت موثری، میان حجم زیادی از مطالب میان‌بر بزنید.

 

فرض کنید به ۵ تا ۱۰ کتاب یا مقاله برای هر هزار کلمه از جستار نیاز دارید، مگر اینکه چیز دیگری از شما خواسته شده باشد. هر صفحه تقریبا حاوی ۲۵۰ کلمه است. حالا منابع خود را لیست کنید حتی شده بد. بعدا می‌توانید آن‌ها را بهتر کنید.

 

یک نکته روان‌شناسی و چند نکته درباره یادداشت‌برداری

در حالی که مطالعه می‌کنید ببینید آیا می‌توانید به چیزی که توجه‌تان را جلب کند پیدا کنید. ممکن است چیزی باشد که شما فکر می‌کنید مهم است یا چیزی باشد که با آن واقعیت مخالفید یا چیزی باشد که می‌خواهید بیشتر درباره‌اش بدانید. باید  به آن به عنوان واکنش‌های هیجانی خودتان برای انجام آن توجه کنید.

هنچنین شما می‌خواهید نت بردارید. می‌توانید نت‌های خودتان را زیر فهرست قرار دهید.

 

وقتی که نت بر می‌دارید، کارهای احمقانه‌ای مانند های‌لایت کردن یا خط کشیدن زیر جملات کتاب را انجام ندهید. مدرکی وجود ندارد که این کارها فایده‌ای داشته باشند. فقط به نظر می‌رسد که کار می‌کند. چیزی که شما نیاز دارید خواندن برای درک کردن است. کمی بخوانید سپس آن‌چه که یاد گرفته‌اید و هر سوالی که به ذهن‌تان رسیده است را بنویسید. هرگز منبع را کلمه به کلمه کپی نکنید. مهم‌ترین بخش یادگیری و به خاطر سپاری، واکنش شما نسبت به آن‌چه به زبان خودتان می نویسید است. این ساده نیست «از کلمات خودتان استفاده کنید». این دیالوگی است که شما با نویسنده منابع خودتان دارید. تلاش شما برای پاسخ‌دادن به نویسنده که «این چیزی است که من از گفته شما فهمیدم» این جایی است که شما جان کلام یا مراد نوشتن را استخراج می‌کنید.

 

اگر کسی از شما درباره روزتان سوال کند شما نمی‌گویید «خب اول چشمانم را باز کردم. بعد پلک زدم و آنها را مالیدم. بعد پای چپم را روی کف قرار دادم و بعد پای راستم را.» شما تا حد مرگ او را خسته می‌کنید. بلکه شما جزئیات اضافی را حذف می‌کنید و روی گفتگو از آن‌چه مهم است، متمرکز می‌شوید. این دقیقا همان کاری است که شما باید، هنگامی که مشغول نت‌برداری هستید یا بعد از خواندن مطلب، انجام دهید (بعدا اغلب بهتر است با کتاب بسته این کار را انجام دهید). بنابراین سعی نکنید نوشته نویسنده را کلمه به کلمه کپی کنید. می‌توانید خودتان این‌طور فریب دهید که  که مثلا کاری انجام داده‌اید.

 

اگر نت‌برداری به این شیوه برای‌تان سخت است این را امتحان کنید. یک پاراگراف را بخوانید. فاصله بگیرید. بعد با صدای بلند به خودتان بگویید یا حتی زمرمه کنید (اگر در کتابخانه هستید) «منظور این پاراگراف چه بود؟» به چیزی که می‌گویید گوش دهید و سپس سریع آن را یادداشت کنید.

 

بخش چهارم: رئوس مطالب

تا این‌جا شما لیستی از موضوعات و لیستی از خواندنی‌ها را آماده کرده‌اید ‌. حالا زمان انتخاب یک موضوع (topic) است.

قانون دیگری اینجا وجود دارد. هنگامی که پیش‌نویس اولیه را می‌نویسید، باید طولانی‌‌تر از نسخۀ نهایی باشد. چرا که باید بیشتر بنویسید تا بتوانید بخشی از آن را دور بریزد. باید بعد از پیش نویس اولیه، چیزی برای دور ریحتن داشته باشید تا فقط آن‌چه خوب است را نگه دارید. فقط این کار را انجام دهید چون شما را از آن چه که می‌نویسید بسیار آگاه می‌کند. این توجه شما را آرام می‌کند. کمک می‌کند که پیش‌نویس اولیه ۲۵ درصد از نسخۀ نهایی طولانی‌تر باشد. اگر نسخۀ نهایی ۱۰۰۰ کلمه باشد پس باید بیش از ۴ صفحه باشد. به این مقدار ۲۵ درصد اضافه کنید.

حالا طول جستارتان را مشخص کنید.

بعد باید رئوس مطالب (outline) خود را بنویسد. این مشکل‌ترین بخش نوشتن یک جستار است و اختیاری در کار نیست. رئوس مطالب یک جستار شبیه اسکلت بدن است. شامل قالب اساسی و ساختار آن است. به علاوه رئوس مطالب در اصل استدلال(argument) است( همراه با جملات خودش و کلماتی که در خدمت آن استدلال هستند).

یک جستار ۱۰۰۰ کلمه‌ای به ۱۰ جمله رأس مطلب نیاز دارد. با این وجود رئوس مطلب اساسی یک جستار نباید بیشتر از ۱۵ جمله شود، حتی اگر جستار چند هزار کلمه باشد. زیرا مشکل است که یک استدلال با طول بیشتر را به‌یک‌باره در ذهن نگه‌داشت تا شما بتوانید به کیفیت ساختار آن دست یابید. بنابراین فقط ۱۰ تا ۱۵ جمله رأس مطلب برای یک جستار بنویسید. اگر جستار بیش از هزار کلمه بود، هر جمله اصلی رأس مطلب را چند قسمت کنید.

مثالی از رئوس مطالب ساده

  • موضوع: آبراهام لینکلن کی بود؟
  • چرا آبراهام لینکلن در یادها مانده؟
  • رویدادهای مهم دوره کودکی‌اش چه بود؟
  • دوره بلوغش چطور؟
  • چگونه وارد سیاست شد؟
  • چالش‌های اصلی او چه بود؟
  • موضوعات مهم سیاسی و اقتصادی زمان ش چه بوده؟
  • دشمنانش چه کسانی بودند؟
  • چگونه با آن‌ها برخورد کرد؟
  • موفقیت‌های مهمش کدام‌ها بودند؟
  • چگونه مرد؟

 

یک رئوس مطالب طولانی‌تر

  • موضوع: کاپیتالیسم چیست؟
  • کاپیتالیسم چگونه تعریف می‌شود؟
    • نویسنده ۱
    • نویسنده ۲
    • نویسنده۳
  • کی و کجا کاپیتالیسم به وجود آمد؟
    • کشور ۱
    • کشور۲
  • در ۵۰ سال اول چگونه کاپیتالیسم توسعه پیدا کرد؟
    • در ۵۰ سال دوم چطور
    • تکرار در صورت لزوم
  • پیشینه تاریخی
  • مزایای کاپیتالیسم
    • تولید ثروت
    • پیشرفت تکنولوژی
    • آزادی فردی
  • ضررهای کاپیتالیسم
    • توزیع ناعادلانه
    • آلودگی و هزینه‌های خارجی
  • راه کار جایگزین کاپیتالیسم
    • فاشیسم
    • کمونیسم
  • پیامدهای این راهکارها
  • آینده احتمالی توسعه‌ها
  • نتیجه‌گیری

 

از تمایل به ابتذال‌نویسی آگاه باشید،‌ مقدمات مبتذل و نتیجه‌گیری‌های مبتذل. اغلب مفید است که قطعه‌ای خودآزما بنویسید (هدف از نوشتن این جستار چیست؟ چگونه باید پیش برود؟) و یک نتیجه‌گیری خودآزما (چگونه این جستار انجام شد؟ هدفش چه بود؟) اما آن‌ها را اغلب باید دور ریخت. رئوس مطالب‌تان را بنویسید. برای هر عنوان آن حداقل ۱۰۰ کلمه بنویسید. می‌توانید بخش‌های فرعی هم اضافه کنید.

 

 

بخش پنجم: پاراگراف

تا اینجا شما رئوس مطالب‌تان را دارید.

حالا ۱۰ تا ۱۵ جمله برای هر راس مطلب بنویسید تا پاراگراف‌تان را کامل کنید. شاید مفید باشد تا بخش‌های فرعی اضافی هم اضافه کنید. بین رئوس مطالب و جملات جلو و عقب کنید. هر دو را ویرایش کنید. از یادداشت‌های‌تان هم استفاده کنید. یک خط فاصله بیندازید تا مقدار نوشته بیشتری روی صفحه در یک نگاه دیده شود.بعدا می‌توانید جستار خودتان را بهتر شکل دهید.

درباره این‌که چقدر کارتان در این مرحله خوب بوده نگران نباشید. همچنین بهتر است در این مرحله درباره زیبایی ساختار جملات و گرامر نگران نباشید. این برای مرجله بعد یعنی ویرایش است. شما باید به فرآیند نوشتن جستار به شیوه‌ای دو وجهی نگاه کنید. مرحله اول، پیش‌نویس اولیه است که می‌تواند به سرعت نوشته شده و کثیف باشد. برای پیش‌نویس اول می‌توانید از یادداشت‌برداری‌های‌تان استفاده کنید. هر جای نوشتن گیر کردید فقط به جمله رأس مطلب بعدی بروید. همیشه می‌توانید به عقب برگردید.

کار اصلی بعدی، ویرایش است. تولید (بخش اول) و ویرایش (بخش دوم) دو کار متفاوت است و باید با هر کدام به طور متفاوتی رفتار شود. برای اینکه هر یک مزاحم دیگری‌ است. هدف مرحله تولید، تولید است. عمل ویرایش کاهش و بازآرایی است. اگر بخواهید هر دو کار را با هم انجام دهید، ویرایش مانع تولید می‌شود.

بهتر است در هر پاراگراف، اول حرف خودتان را بزنید به جای این‌که ارجاع بدهید. اول توجه خواننده را جلب کنید، بعد به یادداشت‌بردای‌ها بپردازید.

اگر ۱۰ تا ۱۵ جمله برای هر عنوان نوشتید، اولین پیش‌نویس‌تان را تمام کرده‌اید و حالا باید به ویرایش بپردازید.

 

بخش ششم: ویرایش و تنظیم جملات درون پاراگراف‌ها

هر جمله را که نوشتید یک اینتر بزنید. بعد نسخه دیگر هر جمله را زیر آن بنویسید.

اگر معنی جمله بازنویسی شده با جمله اصلی متفاوت بود. ببینید کدام بهتر است:

  • بهتر به این معنی که کوتاه‌تر و ساده‌تر بهتر است (همه کلمات غیر ضروری باید حذف شوند). تقریبا سریع‌ترین کاری که یک نویسنده مبتدی می‌تواند برای بهبود نوشتنش انجام دهد این است که جملات بسیار کوتاه بنویسد. ببینید می توانید طول هر جمله را ۱۵ تا ۲۵ درصد کم کنید. به یاد داشته باشید که قبلا شما سعی می‌کردید جستار را بیش از حد لازم طولانی کنید. اینجا باید شروع به تمیز کردن کنید.
  • بهتر به این معنی که هر کلمه باید دقیقا و صریحا همان کلمه درست باشد. وسوسه نشوید که هر کلمه‌ای را استفاده کنید که از به‌کار بردن آن در گفتگوی شفاهی راحت نیستید. اغلب تازه نویسنده‌ها تلاش می‌کنند خواننده‌های‌شان را با فرهنگ لغت‌شان تحت تاثیر قرار دهند. اغلب نتیجه عکس دارد. هنگامی که کلمات به‌کار رفته‌ای که از لحاظ تکنیکی درست هستند، اما ارتباط‌شان در بافت جملات، پاراگراف یا کل جستار درست نیست، نامناسب هستند. هر نویسندۀ حرفه‌ای چنین جریانی را سریعا تشخیص می‌دهد و می‌بیند، چرا که آن کلمات تنها پوشش و فریب هستند. حتما در سطح فرهنگ لغت خودتان بنویسید. (با کمی گسترش برای بهبود)

 

هر جمله را بلند بخوانید و به صدایش گوش دهید. اگر خوب نبود ببینید می‌توانید به روش بهتر و متفاوتی آن را بگویید. به آن‌چه می‌گویید گوش دهید و بعد آن را بنویسید. هر جمله را دوباره بنویسید. وقتی همه جملات را این‌گونه بررسی کردید، نسخه قدیمی را بخوانید و نسخه‌های جدید را اگر بهتر بود، جایگزین کنید.

بعد ببینید ترتیب جملات در هر پاراگراف، به بهترین وجه ممکن است یا نه و اگر نه آن‌ها را جابجا کنید.

همچنین می‌توانید جملات غیر ضروری را حذف کنید. وقتی از اولین پاراگراف راضی شدید (یعنی همه جملات ضروری و کوتاه بودند و در جای درست خود قرار داشتند) به سراغ پاراگراف بعدی بروید و این مراحل را تکرار کنید.

 

بخش هفتم : بازآرایی پاراگراف‌ها

حالا به ترتیب خود پاراگراف‌ها دقت کنید (همان کاری که درباره جملات داخل هر پاراگرف انجام دادید). بهتر است که در مرحله فرآیند ویرایش، بفهمید که ترتیب هر زیرْ موضوع، در چارچوب اصلی‌تان ترتیب درستی نبوده است و به بازآرایی آن‌ها اقدام کنید. آن‌ها را جابه‌جا کنید تا به درستی در جای خود قرار بگیرند.

 

بخش هشتم: تولید رئوس مطالب جدید

خب حالا باید یک پیش‌نویس دوم زیبا داشته باشید. منابع مناسب را شناسایی کرده‌اید، یاداشت‌های مناسب نوشته‌اید، استدلال‌تان را بیان کرده‌اید، از پیش‌نویس اولیه عبور کرده‌اید، (پاراگراف به پاراگراف) جملات خود را بازنویسی کرده‌اید تا ظریف‌تر شده‌اند و بازآرایی کرده‌اید. همین‌طور پاراگراف‌ها را بازآرایی کرده‌اید. تا همین‌جا از بسیاری از نویسندگان جلوتر هستید. حتی می‌شود گفت کارتان تمام شده اما هنوز نه.

مرجله بعد نمره جستار شما را از B به  A می‌رساند. حتی می‌تواند کمک کند تا شما چیز بهتری بنویسید (بهتر به معنی غنی‌تر در اطلاعات، ‌دقت، پیوستگی، ظرافت و زیبایی).

کل جستار را دوباره بخوانید. شاید این فرایند را غیر ضروری، آزار دهنده یا هر دو بدانید، اما خبر ندارید. این مرحله است که مردان را از پسران جدا می‌کند یا حتی زنان را از پسران یا مردان را از دختران یا هر ترکیبی از این‌ها …

همین که نوشتن جستار را تمام کردید. حالا سعی کنید، رئوس مطالب جدیدی با ۱۰ تا ۱۵ جمله بنویسید. موقع انجام این کار به جستاری که نوشته‌اید نگاه نکنید. اگر مجبور شدید، کل جستار را از ابتدا تا انتها دوباره بخوانید بعد به این مرحله باز گردید. اگر خودتان را مجبور به بازسازی استدلال از حافظۀ خودتان بکنید، حتما آن را بهبود می‌دهید. عموما هنگامی که چیزی را به خاطر می‌آورید، آن را ساده‌تر می کنید، در حالی که بیشتر آن چه را که مهم است، نگه می‌دارید. بنابراین حافظه شما می‌تواند به عنوان یک فیلتر در خدمت شما باشد، آن چه را که بی‌فایده است،‌ حذف کند و آن‌چه را که مهم است، نگه دارد و سازمان‌دهی کند. آن‌چه که الان باید انجام دهید عصاره‌گیری از آن‌چه است که نوشته‌اید تا به عصاره آن برسید.

تا اینجا شما یک رئوس مطالب جدید دارید، حالا می‌توانید نوشته‌ها را از جستار قدیم به این رئوس کپی کنید. برای این کار یک فایل ورد جدید باز کنید. کنار قبلی. رئوس مطالب جدید را کات پیست کنید. برگردید به متن اصلی آن‌جا که در مرحله هشتم کامل شده است. جستار بازآرایی شده را به به رئوس مطالب جدید کپی کنید.

شاید ببینید که به چیزی که قبلا نوشته‌اید نیازی ندارید. از دور ریختن آن‌چه اضافی است نترسید. شما تلاش می‌کنید از آن‌چه زیر استاندارد است، خلاص شوید و فقط آن‌چه ضروری‌ است نگه‌دارید.

هنگامی که کات پیست را تمام کردید، جستار نهایی شما آماده است. فراموش نکنید یک عنوان صفحه برایش بگذارید.

 

بخش نهم: تکرار

حالا شما پیش‌نویس سوم را در اختیار دارید و احتمالا خیلی خوب است. اگر واقعا می‌خواهید به مرحله بعد بروید می‌توانید فرایند بازنویسی و بازآرایی جملات و همچنین بازآرایی پارگراف‌ها و بازآرایی رئوس مطالب را تکرار کنید. اغلب ایدۀ خوبی است که برای انجام آن چند روز صبر کنید، تا این‌که آن‌چه را که تازه تولید کرده‌اید را نگاه کنید. بعد می‌توانید ببینید چه نوشته‌اید، به جای این‌که آن‌چه تصور می‌کردید که نوشته‌اید (آن زمان که سعی می‌کنید فورا بعد از تولید، ویرایش کنید).

تا وقتی که جستار را ویرایش نکرده‌اید، واقعا کارتان تمام نشده‌است. در کل می‌توانید زمانی بگویید کار تمام شده که تلاش کنید یک جمله را بازنویسی کنید (یا یک پاراگراف را) و نتوانید آن بهتر بنویسید. حالا می توانید مطمئن باشید که نسخه جدید از نسخه اصلی بهتر است.

 

بخش دهم: مراجع و کتاب‌شناسی

هنگامی که یک جمله که حاوی آن‌چیزی است که فکر می‌کنید یک حقیقت است یا حداقل نظر یک مطلع است و آن‌را از جایی که خوانده‌اید برداشته‌اید، به منبع ارجاع می‌دهید. در غیر این‌صورت طبق قانون، ممکن است شما را به دزدی ادبی یا دزدی مالکیت‌ معنوی متهم کنند. قراردادهای بسیاری هستند که‌ می‌توانید مراجع و کتابشناسی (فهرست کتاب‌ها و مقالاتی که خوانده‌اید تا اطلاعات زمینه‌ای کسب کنید اما ممکن است که هیچ ایده خاصی هم از آنها نگرفته باشید، تا لازم باشد به آن ارجاع دهید) خود را با آن‌ها ساختاردهی کنید.

قرارداد (American Psychological Association (APA بین جستارنویسان شناخته شده است. این قرار داد به نام خانوادگی نویسنده منبع در پرانتز بعد از جمله نیازمند ارجاع نیاز دارد، مثلا (Peterson,2014) .

 

کار شما تمام شد.

 

اگر شما چند جستار با این روش بنویسد می‌بینید که فکر کردن شما غنی‌تر و روشن‌تر شده است همین‌طور گفت‌و‌گوهای شما. چیزی از این مهم‌تر نیست که فارغ التحصیل شوید. چیزی مهم‌تر از تحصیلات برای آینده شما و آینده کسانی که اطراف شما هستند، وجود ندارد.

 

موفق باشید با ذهنی جدیدا سازمان‌دهی شده و تازه‌!

 

مطالب مرتبط:

 جستار چه کم از مقاله دارد 

جستارنویسی راهی برای خودشناسی

 

 

 

3 دیدگاه برای “جستاری در بابِ جستارنویسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *