چطور مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟

بیشتر ما می‌نویسم، چون کتاب‌های شگفت‌انگیزی خوانده‌ایم.

کلمات آن‌ها، دنیاهای جدیدی به روی ما گشوده‌اند، چشم‌انداز بدیعی پیش چشم ما آورده‌اند و ایده‌های بسیار بزرگ‌تر از آن‌چه قبلا داشته‌ایم به ما بخشیده‌اند. قوۀ ادراک و تخیل ما در کنار هم رشد کرده‌اند تا بتوانیم دنیای‌ خود را تغییر دهیم و در سطحی دیگر بنویسم. ما هم می‌خواهیم چنین کاری برای دیگران انجام دهیم.

آیا شما کتاب می‌خوانید تا بتوانید چیزی به تاثیرگذاری آن‌چه دیگران نوشته‌اند، بنویسید؟

پس باید یاد بگیرید چطور مانند یک نویسنده ـ با ذهنی روشن و آگاه ـ کتاب بخوانید.

 

رابطه میان خواندن و نوشتن

بیشتر ما دائم در حال مطالعه هستیم، کتاب می‌خوانیم، مجله و روزنامه ورق می‌زنیم، شبکه‌های اجتماعی و مقاله‌های اینترنتی را مرور می‌کنیم.

اما بیایید به رابطۀ مهم میان خواندن و نوشتن دقت کنیم و ببینیم چگونه خواندن به روشی خاص، می‌تواند از ما نویسنده بهتری بسازد؟

میان خواندن و نوشتن رابطه‌ای دو سویه وجود دارد. به این معنی که اولویت با خواندن است تا یاد بگیریم بنویسیم. اما بعد از مدتی برای بهتر خواندن باید بهتر هم بنویسیم. یک خواننده حرفه‌ای، باید از رازها و تکنیک‌های نوشتن آگاه باشد تا از خواندنش بیشترین بهره را ببرد.

 

«اگر شما وقتی برای کتاب خواندن ندارید، پس وقتی (یا ابزاری) ‌هم برای نوشتن ندارید. به همین سادگی.»

استفان کینگ

 

اگر می‌خواهید بیش‌تر بنویسید، باید بیش‌تر بخوانید.

و

اگر می‌خواهید بهتر بنویسید، باید بهتر بخوانید.

 

در غیر این‌صورت مثل این است که بخواهید یک وزنه بردار باشید، بدون این‌که پروتئین مصرف کنید.

 

خواندن به روش یک نویسنده

(Read Like a Writer) خواندن به روشی نقادانه و هشیارانه است که طی آن انتخاب‌های نویسنده، شناسایی و ارزیابی می‌شود و گزینه‌های ارزشمندی به دست می‌آید.

ایده اصلی RLW، به خاطر سپردن این مطلب است که شما مطالعه می‌کنید تا بفهمید یک متن چگونه نوشته شده است.

در خواندن مانند یک نویسنده، چشمان شما باید چیزی بیشتر از کلمه‌ها و جملات را ببیند. باید تمام متن را به دقت اشعه ایکس اسکن کند و لایه‌های زیرین آن را بکاود تا منبع و سرچشمۀ قدرتِ یک نوشته را پیدا کند.

خواندن مانند نویسنده، به نوعی یک فرایند مهندسی معکوس است که طی آن استراتژی‌های نوشتاریِ یک نویسنده، کشف می‌شود و از رمز و رازهایی آگاه می‌شوید که برای بیشتر خواننده‌های معمولی نامرئی مانده است.

 

خواندنِ کلمه به کلمه، همان روشی است که یک نویسنده، متن را نوشته است. چرا که نوشتن، یک فرایند کلمه به کلمه و جمله به جمله است. نویسنده‌ها، راه‌های جالبی برای تبدیل کلمه‌ها، به عبارت‌ها،‌ پاراگراف‌ها و کتاب‌ها دارند. در نتیجه، هر متن و نوشته‌ای، مجموعه‌ای از انتخاب‌هاست.

 

در خواندن به روش یک نویسنده، تلاش می‌کنید برخی از انتخاب‌هایی که نویسنده، هنگام نوشتن یک متن انجام داده است را شناسایی کنید و بتوانید بهتر درک کنید که چگونه این انتخاب‌ها را می‌توانید در نوشتۀ خودتان هم اعمال کنید.

ایده این است که با دقت چیزهایی را که می‌خوانید، بررسی کنید،‌ به تکنیک‌های نویسندگی در متن نگاه کنید تا تصمیم بگیرید آیا می‌خواهید چنین تکنیک‌هایی را در متن خودتان هم به کار ببرید یا نه.

 

به یاد داشته باشید که 

شما کتاب می‌خوانید تا نوشتن را یاد بگیرید.

پس 

خوب بخوانید تا خوب نوشتن را یاد بگیرید.

 

 

«بخوان، بخوان، بخوان. همه چیز بخوان ـ به‌درد‌نخور، کلاسیک، خوب و بد، و ببین چطور نوشته شده‌اند. دقیقا مانند نجاری که پیش یک استاد، شاگردی می‌کند. بخوان! تو جذبش خواهی کرد. بعد بنویس. اگر خوب شد، معلوم می‌شود. اگر نشد، از پنجره پرتش کن.»

ویلیام فاکنر

 

 

همۀ اجزای یک نوشتۀ خوب، به مهارت نویسنده، در انتخاب یک کلمه به جای کلمه‌ای دیگر، بستگی دارد.

 

به جای این‌که به خاطر محتوا یا درکِ بهترِ ایده‌ها در نوشتن، کتاب بخوانید، سعی کنید تا درک کنید چطور نویسنده، بخش‌های مختلفی از نوشته را کنار هم قرار داده و شما می‌توانید با خواندن یک متن، چه چیزهایی درباره نوشتن یاد بگیرید؟

اگر به این شیوه بخوانید، به این فکر خواهید کرد که چگونه نویسنده این انتخاب‌ها را انجام داده و چه تکنیک‌هایی را به کار برده تا شما را به عنوان یک خواننده، تحت تاثیر قرار دهد؟

هدف از اینکه شما مانند یک نویسنده بخوانید این است که چیزهایی‌ که فکر می‌کنید، مهم‌ترین انتخاب‌های نویسنده است را شناسایی کنید ـ انتخاب‌هایی به بزرگیِ ساختار کلی متن یا کوچکیِ یک تک‌واژه، که تنها یک‌بار در متن به‌کار رفته است، تا تاثیر آن انتخاب‌ها روی خوانندگان احتمالی (از جمله خود شما) را دریابید. بعد می‌توانید یک قدم جلوتر بروید و تصور کنید که نویسنده چه انتخاب‌هایی دیگری می‌توانست به جای آن‌ها داشته باشد و آن انتخاب‌های متفاوت چه تاثیری می‌توانست روی خواننده‌ها داشته باشد.

فرض کنید در حال خواندن یک مقاله در کلاس هستید که با یک نقل قول کوتاه از باراک اوباما دربارۀ جنگ عراق آغاز شده است. به عنوان یک نویسنده شما درباره این تکنیک چه فکر می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید که شروع یک جستار یا مقاله با یک نقل قول، تکنیک موثری است؟ چه می‌شد اگر این مقاله با یک نقل قول از شخص دیگری شروع می‌شد؟ چه می‌شد اگر نقل قول طولانی‌تری از اوباما انتخاب می‌شد یا نقل قول دیگری از اوباما با موضوعی غیر از جنگ؟

 

 

و حالا به مهم‌ترین قسمت می‌رسیم: آیا می‌خواهید این تکنیک را در نوشتۀ خودتان امتحان کنید؟

آیا می‌خواهید مقالۀ خودتان را با یک نقل قول شروع کنید؟ آیا فکر می‌کنید این تکنیک موثر خواهد بود که مقاله‌تان را با یک نقل قول از اوباما شروع کنید؟ اگر با یک نقل قول از کس دیگری باشد چطور؟

می‌توانید یک لیست تهیه کنید. مزایا و معایب شروع مقاله با یک نقل قول چیست؟ مزایا و معایب شروع یک مقاله با نقل قول از رئیس جمهور کدام است؟ خواننده‌ها به این تکنیک چه واکنشی نشان خواهند داد؟ خوانندگان خاص (مانند دموکرات ها یا لیبرال‌ها) از مقاله‌ای که با یک نقل قول از اوباما شروع شده باشد، بیشتر از خوانندگان دیگر (مانند جمهوری‌خواهان یا محافظه‌کاران) خشنود خواهند بود؟ مزایا و معایب شروع با یک نقل قول از یک شخص دیگر چیست؟

 

هدف این است که با دقت، انتخاب‌هایی که نویسنده انجام داده را پیدا کنید و تکنیک‌هایی که او به کار برده را تشخیص دهید و سپس تصمیم بگیرید که می‌خواهید همان انتخاب‌ها یا همان تکنیک‌ها در نوشتۀ خودتان استفاده کنید یا نه.

 

اگر می‌خواهید که نویسنده‌ای باشید که بهتر می‌نویسد، باید فرایند خواندن و مطالعۀ خود را تغییر دهید.

 

هنگام مطالعه شروع کنید از خودتان سوال کنید. چگونه نویسنده این احساس را در من به وجود آورده است؟ چگونه نویسنده چیزی می‌گوید که در حافظۀ من ماندگار می‌شود، در صورتی که چیزهای دیگر به سادگی فراموش می‌شود؟ چطور نویسنده مقصود و منظورش را با کنایه بیان کرده است؟….

با این روش می‌توانیم کشف کنیم چگونه نویسنده شما را به واکنش واداشته است.

 

خواندن به روش یک نویسنده، برای کشف این‌که چطور نویسنده یک متن را می‌سازد، مفید است.

 

تفاوت RLW با مطالعه عادی چیست؟

در خواندن معمولی ما برای کسب اطلاعات و یا لذت و سرگرمی مطالعه می‌کنیم. در خواندن به روش یک نویسنده RLW هدف شناسایی، تحلیل و ارزیابیِ انتخاب‌های نوشتاری نویسنده است.

یک معمار و یک باستان‌شناس با دو نگاه متفاوت، به یک بنای تاریخی می‌نگرند. یکی به تاریخِ ورایِ آن می‌نگرد و دیگری به ساختِ آن بنا.

اگر می‌خواهیم خودمان هم چنین بنایی را بسازیم، باید این چیزها را بدانیم.

این استعاره، برای مطالعه به سبک یک نویسنده هم می‌تواند مفید باشد.

هنگامی که شما مانند یک نویسنده مطالعه می‌کنید، تلاش می‌کنید بفهمید متنی که شما در حال خواندن آن هستید، چگونه ساخته شده است، تا شما هم یاد بگیرید چطور خودتان هم یکی بسازید.

 

خواندنِ عادی، به شما کمک چندانی نخواهد کرد، مگر این‌که یاد بگیرید، مانند یک نویسنده بخوانید.

شما باید یک کتاب را جور دیگری ببینید، همان‌طوری که یک نجار به خانه‌ای که نجار دیگری ساخته است، نگاه می‌کند و همه جزئیات را بررسی می‌کند تا بفهمد آن خانه چطور ساخته شده است.

شاید باید «خواندن مانند یک نویسنده» را به «خواندن مانند یک معمار یا یک نجار» تغییر دهیم.

شما می‌خوانید تا بفهمید چگونه چیزی ساخته شده است، تا خودتان بتوانید چیزی شبیه آن را بسازید.

 

چرا باید یاد بگیریم که مثل یک نویسنده بخوانیم؟

خواندن به این روش جدید، ممکن است سخت به نظر برسد، اما RLW، یکی از بهترین شیوه‌ها برای آموزشِ بهتر نوشتن است. RLW می‌تواند به شما کمک کند تا بفهمید چگونه فرایند نوشتن، مجموعه‌ای از انتخاب‌ها است و در نتیجه می‌تواند به شما در تشخیص و شناختِ تصمیمات مهمی که ممکن است با آن‌ها مواجه شوید و تکنیک‌هایی که احتمالا بخواهید، هنگامی که روی متن خودتان کار می‌کنید، بکار ببرید، کمک کند. خواندن به این روش می‌تواند تبدیل به فرصتی برای اندیشیدن و یادگیری دربارۀ نوشتن شود.

وقتی ما مانند یک نویسنده می‌خوانیم و می‌فهمیم، در نوشتن سهیم می‌شویم. انتخاب‌های نویسنده را می‌بینیم و این‌که چگونه نویسنده از پسِ پیامدهای آن انتخاب‌ها بر آمده است. می‌فهمیم که نویسنده چه کرده است، چرا که ما، مانند نویسنده‌ها می‌خوانیم. ما می‌فهمیم، چرا که ما خودمان هم نوشته‌ایم و قلمرو را می‌شناسیم و احساسات او را درک می‌کنیم و برخی از حرکت‌ها را خودمان هم بلدیم.

شما یک نویسنده‌اید و این یعنی هنگامی که مانند یک نویسنده می‌خوانید، شما یک مزیت درونی دارید،. همه تجربیات پیشین نویسندگی شما، می تواند در موفقیت شما در RLW موثر باشد، چرا که خودتان قبلا چیزهایی نوشته‌اید.

 

خواندن و مطالعه کردن، پایه‌ای‌ترین مهارت برای نوشتن است. ما برای توسعه مهارت‌های نوشتن باید مطالعه کنیم، مثلا برای یادگیری ساختارهای متنی و تقویت دایرۀ لغات، تحلیل و تفسیر متن…

با RLW ما خواندن را به یک فرایند فعالِ ایجادِ دانش تبدیل کنیم و میان دانش قبلی خود و دانش جدید، ارتباط ایجاد می‌کنیم.

 

در این روش شما پیش از خواندن و در حین خواندن یک متن، باید سوالاتی را مطرح کنید و به دنبال پاسخی برای آن‌ها بگردید.

 

سوالاتی که شما باید قبل از شروع خواندن، بپرسید؟

زمینهٔ پیرامون متنی که می‌خوانید را در نظر بگیرید. نه فقط ساختار نوشته را باید دید، آن را کاوید، بالا و پایین کرد، عمق آن را دید، بلکه باید عرض و پهنۀ شکل‌گیری آن را هم کاوید و مد نظر قرار دارد.

یعنی همان بافت و کانتکست نوشته، هم از لحاظ تاریخی، هم جغرافیایی. یعنی باید به یک نوشته، بُعد زمان ـ مکان را هم افزود، این‌که نویسنده با چه پیشینه‌ای از تاریخ و فرهنگ و چه معلومات و دانشی، در چه شرایط اجتماعی و سیاسی‌ای یک متن را نگاشته است.

آیا برای یک قشر خاص نوشته یا مخاطبش عام بوده است.

بنابراین قبل از این‌که شروع به خواندن یک نوشته، به سبک یک نویسنده، شما باید موارد زیر را در نظر بگیرید:

  • از هدف نویسنده از نگارش چنین متنی مطلع هستید یا نه؟
  • مخاطب مورد نظر این متن را می‌شناسید یا نه؟

برای مثال اگر شما از ابتدا بدانید که نویسنده این متن، را برای یک گروه ویژه از خوانندگان نوشته است، بعد تکنیک‌های نویسندگی او ممکن است کمتر موثر به نظر برسد تا اینکه او سعی داشته باشد مخاطب عام‌تری را پوشش دهد.

  • در کدام ژانر نوشته شده است؟

موضوع مهم دیگری که باید قبل از خواندن در نظر بگیرید ژانر نوشته است. ژانر اغلب برای نشان دادنِ نوعِ نوشته بکار می‌رود: شعر،‌ مقاله روزنامه‌ای، جستار، داستان کوتاه، رمان،…

زیرا این سبک‌ها برای هر ژانر می‌تواند بسیار متفاوت باشد، تکنیک‌هایی که برای یک ژانر، موثر است، ممکن است برای ژانرهای دیگر کار نکند.

روش خواندن، بسته به نوع نوشتاری که می‌خوانیم، تغییر می‌کند. اگر متنی فلسفی را بخوانیم دائما به دنبال کلمات نشانه می‌گردیم. اگر ادبیات داستانی یا ناداستان خلاق بخوانیم به دنبال این هستیم که چگونه نویسنده دیالوگ یا طرح شخصیت را درون روایت یا مشاهدات محیطی بکار برده است.

  •  انواع روایت‌گری (واقف به همه چیز (همه‌چیزدان)، فاقد شخصیت، روان‌شناسانه، واقع‌گرایانه) و این‌که چگونه این رویکردهای متفاوت برای دستیابی به یک تاثیر کلی، به‌کار گرفته می‌شود.

این‌که بیندیشید که چرا و به چه منظوری، یک نویسنده از این تکنیک در نوشته‌اش بهره برده است و آیا به نظر شمایِ خواننده، موفق عمل کرده است یا نه و اینکه آیا شما هم می‌توانید از این تکنیک در نوشتۀ خودتان استفاده کنید یا نه و اگر شما هم از این تکنیک استفاده کنید، چه تاثیری بر خوانندۀ بالقوه‌تان خواهد داشت؟ یا فکر می‌کنید اگر در این مورد از تکنیک دیگری استفاده می‌کرد، می‌توانست به شکل موثرتری به هدفش برسد یا نه؟

 

سوال‌های که باید حین خواندن بپرسید؟

مطرح کردن پرسش‌هایی از خودتان، به هنگام خواندن یک متن، شما را به خواندن به روشِ یک نویسنده نزدیک‌تر می‌کند. این روش جدید خواندن، به تمرین و ممارست احتیاج دارد تا به عادت شما تبدیل شود. همچنین به خاطر داشته باشید که شما به این منظور مطالعه می‌کنید تا بفهمید چطور یک متن نوشته شده است‌ـ، چطور یک خانه ساخته شده است‌.

هنگام مطالعه هم، به همان دو سوال پیش از شروع مطالعه فکر کنید، شاید از قبل جوابشان معلوم نبوده و هنگام خواندن معلوم شود یا نظر و جواب‌تان عوض شود.

دانستنِ چراییِ نوشته شدن یک متن و این‌که برای چه کسی نوشته شده، می‌تواند به توضیحِ چراییِ انتخاب‌ها یا تکنیک‌های خاصی که نویسنده در نوشته‌اش استفاده کرده، موثر باشد و شما می‌توانید این انتخاب‌ها و تکنیک‌ها را بر اساس این‌که آن‌ها، چقدر در برآوردنِ آن مقصود و رسیدن به مخاطب مورد نظر موثر بوده‌اند، ارزیابی کنید.

غیر از این دوسوال اولیه، لیستی تقریبا بی‌پایان از سوالاتی که‌ ممکن است شما حین خواندن، دربارۀ انتخاب‌ها و تکینک‌ها بپرسید، وجود دارد.

اگر من این متن را می‌نوشتم، این داستان را به کدام سو می‌بردم؟ اگر نویسنده داستان را به مسیر دیگری، غیر از آن‌چه من فکر کرده بودم، بُرده است، چرا این کار را کرده و چه می‌خواست به من بگوید؟

سعی کنید بفهمید چرا نویسنده حرکتی در نوشته‌اش انجام داده که قابل پیش‌بینی نبود اما حتی مهم‌تر از آن بپرسید، اگر شما به جای نویسنده بودید چه می‌کردید؟

زبانی که نویسنده به‌کار برده، چقدر موثر بوده است؟

آیا خیلی رسمی است یا خیلی غیر رسمی؟ شاید هم کاملا مناسب است؟

به کلماتِ انتخابیِ نویسنده و لحنی که نویسنده با آن نوشته، دقت کنید.

نویسنده چه نوع مخاطبی را در نظر داشته و آیا توانسته آن‌ها را راضی کند؟ نقل‌ِ قول کرده، ضرب‌المثل و حکایت آورده، داستانِ شخصی گفته، آیا به کتاب یا مقالۀ دیگری ارجاع داده یا نه؟

آیا این نوشته می‌توانست، مخاطبینِ دیگری هم داشته باشد؟

چگونه نویسنده، میان یک ایده تا ایدۀ دیگری در نوشته‌اش حرکت کرده و این گُذارِ میان ایده‌ها، موثر بوده یا نه؟ به چه روش‌ دیگری می‌توانست این کار را بکند؟

آیا تکنیک او موثر بوده یا نه؟ آیا شما این روش را دوست داشتید یا نه؟

شما می‌خواهید تصور کنید که چطور خوانندگان دیگر ممکن است به این نوشته و تکنیک‌های بکار رفته در آن، واکنش نشان می‌دهند و تصمیم بگیرید که شما دوست دارید یا نه؟ و مهم‌تر این‌که آیا شما هم باید همین کار را برای نوشتۀ خودتان انجام دهید یا نه؟

خوانندگان من، چطور به این تکنیکی که به‌کار برده‌ام یا به این جمله یا کلمۀ من، واکنش نشان می‌دهند؟

حین خواندن، از خودتان بپرسید که نویسنده، در هر قدم از این راه چه می‌کند و بعد در نظر داشته باشد که آیا همان انتخاب یا تکنیک می‌تواند، در مورد نوشتۀ شما هم موثر واقع شود یا نه؟

 

حین خواندن چه چیزهایی باید بنویسید؟

نشانه‌گذاریِ متن، نوشتنِ حاشیه، یادداشت‌برداری و خلاصه‌نویسی، هم هنگام مطالعه و  هم پس از آن می‌تواند مفید باشد. اغلب یادداشت‌هایی که حین خواندن برمی‌داریم، می‌تواند ایده‌ها یا مواد اولیه‌ای، برای نوشته‌های خودمان باشد .

حتما با مداد، نقاط شناسایی شده یا انتخاب‌هایِ جالبِ نویسنده یا تکنیک‌های نویسندگی که خودتان هم می‌خواهید به‌کار ببرید، را علامت بگذارید.

مثلا در هر پاراگراف، نویسنده از چه تکنیکی استفاده کرده، آیا موثر بوده است یا نه؟

مزایا و معایب این‌که من هم از این تکنیک استفاده کنم چیست؟

نویسنده انتظار داشته که خواننده، هنگام مطالعه این پاراگراف چه واکنشی داشته باشد؟

هدف نویسنده از آوردن چنین جزئیات دقیقی یا برعکس، کلی‌گویی در این‌جا چه بوده است؟

لزوما همه سوالاتی که می‌پرسیم درست نیست، به این خاطر که اصولا سوال درست وجود ندارد، این‌ها فقط سوالاتی هستند که من می‌توانم بپرسم؟

هدف، تربیت کردنِ خودتان، برای فرموله کردن سوالاتی است که هنگام خواندن باید از خودتان بپرسید، آن‌هم بر اساس آن‌چه شما در متن به آن‌ها توجه می‌کنید.

واکنش‌های خودتان به هنگام مطالعه یک متن، می‌تواند به تشخیص نوع سوالاتی که باید بپرسید، کمک می‌کند.

پرسش از این‌که چرا نویسنده چنین تصمیماتی را گرفته است، دقت کردن به تکنیک‌هایی که می‌توانست متن را بهتر کند، تصمیم‌گیری دربارۀ این‌که چگونه بهترین ویژگی‌های متنی که می‌خوانید، را در نوشته‌های خود‌تان به‌کار ببرید. این همان کاری است که  یک نویسنده، هنگام خواندن یک کتاب انجام می‌دهد.

 

در کل باید به این شش مولفه در یک متن دقت کنید:

  • ایده‌ها: نویسنده چگونه ایدۀ اصلی خودش را آشکار کرده است؟ چه نوع جزئیاتی را را به‌کار برده است؟ چطور به هدفش رسیده است؟ ایده‌های انتخابی نویسنده چطور خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟
  • سازمان‌دهی: نویسنده چه نوع ایده‌هایی را به‌کار برده و هر کدام چطور ما را ترغیب می‌کند تا بیشتر بخوانیم؟ چه نوع پاپان‌بندی‌هایی را نویسنده بکار برده و چطور آن‌ها در احساس پایانی موثر بوده‌اند و به ما چیزی مهم برای فکر کردن می‌دهد یا نه؟ نویسنده چطور گذار‌ها را مدیریت کرده است؟ چه تکنیک‌هایی برای ایجاد توالی‌ها بکار برده است؟ نویسنده چطور سرعت رویدادها را متوازن نگه داشته است؟
  • صدا و لحن: نویسنده چطور اشتیاقش برای هر موضوع را نشان داده است؟ چطور هیجاناتش را آشکار کرده؟ چطور داستان شخصی‌اش را دخالت داده است؟
  • انتخاب کلمه: چه تکنیک‌هایی (تشبیه، استعاره، فعل‌های قوی…) برای انتخاب کلمه‌های دقیق‌تر، جالب‌تر به یاد ماندنی‌تر و مؤثرتر به کار برده است؟
  • روانی و سیالی جملات: چه نوع ساختارهای جمله‌ای بۀ کار برده است؟ چطور طول و ساختار جملات را تغییر داده است؟ چه تاثیرات آوایی مانند قافیه، وزن، ریتم را به‌کار برده است؟
  • سبک‌ها: نویسنده چطور از سبک‌ها برای روان‌خوانی و معنادارتر بودن نوشته‌اش استفاده کرده است؟ آیا نویسنده از سبک‌ها به روشی غیر عادی استفاده کرده که موفق بوده است؟

 

 

مطالعه کردن به صورت فعالانه، کلیدِ بهتر نوشتنِ یک نویسنده است.

 

 

 

11 دیدگاه برای “چطور مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟

  1. احسنت درود بر شما.
    واقعا مطلب عالی و کلیدی بود. ای کاش زودتر با این مطلب آشنا میشدم. لطفا در این خصوص بیشتر بنویسید. منتظر کمکتون هستم.
    سپاس

    1. از لطف شما ممنونم.
      بله واقعا، از ای‌کاش‌های من هم هست.
      من هم به تازگی با این روشِ خواندن، که اولین بار توسط فرانسیس پروز،
      در کتاب خواندن مانند یک نویسنده Reading like a writer معرفی شده است،
      آشنا شده‌ام.
      بیشتر یاد بگیرم،‌بیشتر می‌نویسم.

  2. امروز که از این زندگی پیرامونم خسته شده بودم به فکر نوشتن افتادم و اتفاقی با جستجویی ساده به این مطلب شما رسیدم و لذت بردم و دریچه ای شد برای حرکت به جلو ، ضمن تشکر از متن روان و آموزنده برای شما آرزوی موفقیت و بهروزی دارم

  3. با سلام
    تا کنون بعد زمان و جغرافیا رو تو خوندن دقت نمی کردم.هدف نویسنده جامعه ی هدفش کلا عادی میخوندم الان به ذهنم رسید که چه جالب تر میشه خوند.
    ممنونم از اینکه نوشتید و خیلی خوب نوشتید.

  4. با عرض سلام و خسته نباشید:
    من یک نوجوان ۱۸ ساله هستم و واقعا مطالب شما خیلی بدردبخور بود و همیشه فکر میکنم ما در این زندگی به دنبال چه چیزی هستیم بله درسته(خوشبختی) ولی خوشبختی چیست یه جمله ویکتور هوگو هست که میگه خوشبختی در دو چیز است ۱:انسانی که کتاب های خوبی داشته باشد ۲:دوستانی داشته باشیم که اهل کتاب باشند از شما میخواهم در مورد معنای اصلی خوشبختی هم بگویید با تشکر

    1. سلام
      خوشحالم که برای شما مفید بوده
      امیدوارم فرصتی داشته باشم تا دربارهٔ این موضوع بنویسم.
      پاینده و پیروز باشید.

  5. سلام
    ممنون از محتوای مناسب و جالب شما
    بهتر بود در قسمت اول(قبل از بیان ۶ مولفه)
    موارد بیشتری از دلایل خواندن به سبک نویسنده را بیان می فرمودید و یا خود مولفه های ششگانه را با توضیحات بیشتری همراه با مثال ارائه می نمودید
    باز هم ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *