تا به حال خواب دنبالهدار دیدهاید؟ سریالی که شبهای متوالی آن را تماشا کنید و هر روز در انتظارِ وقتِ خواب و دیدنِ قسمت بعدی آن باشید. مثل سریالی که ناتمام مانده، رویایی که شما را هر روز به دنبال خود بکشاند. تصور کن خود این «خوابدیدن» مزیتی رقابتی باشد. موهبتی الهی که فقط […]
سرندیپیتی و قوی سیاه
وقتی برای ترجمهٔ کتاب «تخت پروکرستس» نوشتهٔ «نسیم نیکلاس طالب» به دنبال واژههای مناسب میگشتم، تصمیم گرفتم کتاب «قوی سیاه» را با متن اصلی آن انطباق دهم. علیرغم اینکه برخی ترجمهٔ جناب محمد ابراهیم محجوب را سخت میخوانند، من کار ایشان را بسیار دقیق یافتم. در حین خوانشِ چندبارهٔ این کتاب دریافتم که «سرندیپیتی» در […]
مهندسی سرندیپیتی
برخلاف شانس، سرندیپیتی میتواند مهندسی شود. آنچه سرندیپیتی را از شانس متمایز میکند این است که سرندیپیتی میتواند مهندسی شود، طراحی شود، پرورش یابد و هنگامی که از آن مراقبت شود میتواند به دنبال ما بگردد. میتواند برای خودش زندگی کند. سرندیپیتی هنگامی رخ میدهد که ارتباط میان چیزها و پدیدهها منجر به چیز مثبتی […]
سرندیپیتی
سرندیپیتی این واژهٔ ناب و دوستداشتنی! وقتی دربارهٔ پست بهترین فیلمها دربارهٔ کتابها جستجو میکردم به فیلمی با عنوان سرندیپیتی برخوردم. فیلم را قبلا دیده بودم اما شاید چون معنای این کلمه را نمیدانستم اینقدر توجهام را جلب نکرده بود. هنوز از لطافت معنایی این واژه سرشارم و در هوای این واژه نفس میکشم، به […]
مک لوهان، خواندن و حدسزدن
دانستن ممکن است هدف خودش را داشته باشد، اما حدسزدن، لذتبخشتر از آموختن است. دانستن یا حدسزدن؟ مارشال مک لوهان در یکی از سخنرانیهایش در استرالیا واژهٔ «خواندن» (read) را معادل «حدسزدن» (guess) در نظر میگیرد: To read = to guess (Readon = gieuss) او خواندن را اینطور توصیف میکند که: خواندن فعالیت […]
هر کتاب محصول زمانهٔ خویش است
در هر برههٔ تاریخی روحِ زمانه در آثار مکتوب و غیر مکتوب آن متجلی میشود. هر کتاب یا اثر هنری به نوعی روایت عصر خود است آنگونه که در اندیشهها درک و دریافت شده است. گرایشهای فکری، سیاسی و اعتقادی ای که بر هر اثر سایه افکنده است و از آن جدا نمیشود. هیچ […]
بهترین فیلمهای دریایی
دریا چیز دیگری است و دیدن دریا در فیلمها چیزی دیگر. بیکرانگی اقیانوسهای بزرگ، احساس وهمانگیزِ تنهایی و کوچکی ما در مقابل وسعت بیپایان با افقی سبز آبی که هماره دور از دسترس است و از رسیدن بیزار. روی پردهٔ سینما، اقیانوس یک قلمرو شکستناپذیر است که از وحشت و هیجان لبریز است. […]
کتابخواندن یا نویسندگیِ وارونه؟
وقتی کتاب میخوانیم انگار کارِ نویسندگی را وارونه انجام میدهیم. کتابخواندن دقیقاً عملِ مهندسی معکوس است که برای کُد گشایی از یک موضوع مشخص به کار میرود. ما برای شکستنِ کُدِ یک کتاب است که آن را میخوانیم. پیشتر نوشتهام: چطور مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟ و مطالعه به سبک یک نویسنده […]
هنرِ رُمان
پاسخ اورهان پاموک به پرسش «چرا رمان بخوانیم؟» را از کتاب چمدان پدرم با هم میخوانیم. هر رمانی نوعی سبد است برای حمل دنیای خیالی که میخواهیم مدام زنده و آماده در دسترسمان باشد. رمانها پارههایی از خیال را که ما برای فراموش کردن دنیای رنجآور به درون آنها پناه میبریم به هم […]
مینویسم برای خوشبختی!
من هر روز به دنبال نو کردن چراهایم هستم. اینبار به دنبال پرسش «چرا مینویسم؟» به سراغ چمدان پدرم رفتم؛ کتابی از اورهان پاموک. اورهان پاموک ادبیات را همان کاری میداند انسان با حبس خود در اتاقی و نشستن پشت میزی و پناه بردن به گوشهای و روایت کردن خود با قلم و کاغذ […]