شاید شما هم هنگام خواندن برخی گزینگویهها از قدرت آنها شگفتزده شده باشید. قدرتی که از نسبت معکوسِ میان اندازهٔ متن گزینگویه و معنای آن سرچشمه میگیرد و از ویژگیهای خاص این ژانر است. چطور این حجم بیشینه از معنا، در کمینهٔ کلام جا گرفته است؟ گزینگویهها چطور کار میکنند و چه تکنیکهایی ممکن […]
برچسب: نوشتن
مک لوهان، خواندن و حدسزدن
دانستن ممکن است هدف خودش را داشته باشد، اما حدسزدن، لذتبخشتر از آموختن است. دانستن یا حدسزدن؟ مارشال مک لوهان در یکی از سخنرانیهایش در استرالیا واژهٔ «خواندن» (read) را معادل «حدسزدن» (guess) در نظر میگیرد: To read = to guess (Readon = gieuss) او خواندن را اینطور توصیف میکند که: خواندن فعالیت […]
هر کتاب محصول زمانهٔ خویش است
در هر برههٔ تاریخی روحِ زمانه در آثار مکتوب و غیر مکتوب آن متجلی میشود. هر کتاب یا اثر هنری به نوعی روایت عصر خود است آنگونه که در اندیشهها درک و دریافت شده است. گرایشهای فکری، سیاسی و اعتقادی ای که بر هر اثر سایه افکنده است و از آن جدا نمیشود. هیچ […]
کتابخواندن یا نویسندگیِ وارونه؟
وقتی کتاب میخوانیم انگار کارِ نویسندگی را وارونه انجام میدهیم. کتابخواندن دقیقاً عملِ مهندسی معکوس است که برای کُد گشایی از یک موضوع مشخص به کار میرود. ما برای شکستنِ کُدِ یک کتاب است که آن را میخوانیم. پیشتر نوشتهام: چطور مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟ و مطالعه به سبک یک نویسنده […]
مینویسم برای خوشبختی!
من هر روز به دنبال نو کردن چراهایم هستم. اینبار به دنبال پرسش «چرا مینویسم؟» به سراغ چمدان پدرم رفتم؛ کتابی از اورهان پاموک. اورهان پاموک ادبیات را همان کاری میداند انسان با حبس خود در اتاقی و نشستن پشت میزی و پناه بردن به گوشهای و روایت کردن خود با قلم و کاغذ […]
وبلاگنویسی: سرگرمی یا فرهنگسازی
فرشته مولوی در کتاب «از نوشتن» از وبلاگنویسی میگوید. جستار «وبلاگنویسی: سرگرمی یا فرهنگسازی» را در سال ۸۸ نوشته است. آن وقتها که وبلاگنویسی فارسی در اوج بود. جای حرفهایش را برای امروز که حتی شبکههای اجتماعی، عرصه و زمان را برای وبلاگنویسی تنگتر کردهاند خالی دیدم. نثر فرشته مولوی را دوست دارم، انتخاب واژههایش […]
وقتی از کتاب حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
وقتی از کتاب حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ از بویِ آن. از جنسِ کاغذش. از وزنی که میان دستانمان سنگینی میکند. از حروفچینی و چاپش. از طرحِ روی جلد کتاب. از قطرِ زیاد آن. صحافیِ آن. از لبهٔ صافِ کاغذ. از تار و پود آن. از ارتباطی که میان شخصیتها احساس میکنیم. از اثری […]
چرا کتاب میخوانم؟
به چراها که میرسد من یک آدم حرفهای میشوم. چرا که مجبورم هر روز چراهایم را نو کنم و دلیل تازهای برای آنها بتراشم و روزم را با پاسخهایم سر کنم. به نوعی کیفیت هر روز از زندگیام، به میزان زیادی به جوابِ این چراها بستگی دارد. امروز باز خودم میپرسم چرا کتاب میخوانی؟ […]
دفتر یادداشت یک نویسنده
نویسنده مینویسد و باید هم بنویسد! اما کجا مینویسد؟ نویسنده در همه حال مینویسد؛ در ذهنش، در خواب و بیداری. اما نمیتواند برای ثبت و نگهداری هر یک از ایدههایش به ذهنش اعتماد کند و ناگزیر به ثبت آنها در جایی بیرون از ذهنش است. کاغذ و قلم ابزار اصلی نویسنده است و مقدسترین آنها. […]
جستارنویسی راهی برای خودشناسی
گاهی وقتها میدانی میخواهی چه بگویی و از چه بنویسی، ایده اصلی و مرکزی را در دست یا ذهنت داری، داستان یا قضیه را طوری میچینی و پیش میبری تا این یک جمله را هم به خودت، هم به مخاطبت ثابت کنی. کتابها، رمانها، فیلمها یا سریالهایی که میبینیم، اغلب از یک هسته مرکزی و […]