بیشتر ما خاطراتی از پدر و مادر خود داریم که در بچگی برایمان بلند بلند کتاب میخواندند. یکی از این تصاویر برای من مربوط میشود به زمانی که پدرم برای من و خواهرهایم کتاب «داستان راستان» شهید مطهری یا کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» مهدی آذریزدی را میخواند. هر شب چند صفحه، و ما هر شب مشتاق شنیدن صدای پدر و داستانی دیگر بودیم.
مدرسه که رفتیم، سواد خواندن فراگرفتیم، خواندن با صدای بلند برای یادگیری و نشان دادن توانایی مهارت خواندن در مدرسه و خانه چیزی عادی بود. الان هم که دخترکم دارد خواندن یاد میگیرد، از خواندنش و تلاشش برای خواندن کلمهها لذت میبرم. با دقت و آرام آرام پیش میرود و کلمهها را دنبال میکند تا کتاب داستانش را تا آخر خودش بخواند، آنهم با درست و غلطهای شیرینش ـ که با نبود حرکت در رسمالخط فارسی خیلی هم غریب نیست ـ دلم غنج میرود و در آغوشش میفشارم.
بعدتر یاد گرفتیم که ساکتتر و آرامتر و البته با سرعت بیشتر، فقط با چشم و در سرمان بخوانیم و الزاما این عادت قشنگ را از دست دادیم، مگر وقتی که به بچهها دیکته میگوییم!
فکر میکنید چند ساعت در روز را صرف خواندن کلماتی میکنیم که روی کاغذ یا صفحه نمایش نوشته شدهاند؟ فکر کنید، نه فقط به کتابها، بلکه به ایمیلها، مقالات آنلاین، وبلاگها، پستهای فیسبوک، توییتر یا تلگرام.
ما کاملا هنر خواندن با صدای بلند را فراموش کردهایم.
«این کافی نیست که فقط خواندن را به کودکان بیاموزیم؛ ما باید به آنها چیزهایی که ارزش خواندن دارد بدهیم. چیزهایی که تخیل آنها را گسترده کند – چیزهایی که به آنها کمک کند زندگیهای خودشان را با معنی کنند و آنها را برای ملاقات آدمهایی که به شکلی کاملا متفاوت از آنها زندگی میکنند، تشویق کند.»
کاترین پاترسون
چرا بلندخوانی؟
مزایای بلندخوانی مانند خواندن مستقل زیاد است، مثل اینکه به ما دیدگاه جدیدی میدهد و میتواند نحوه درک ما از جهان را تغییر دهد. به علاوه بلندخوانی تعامل اجتماعی و ذهنی با دیگران را تشویق میکند. ما را با داستانها و بحثهایی مواجه میکند که در صورت خواندن در تنهایی، هیچگاه برایمان رخ نمیداد. همچنین یک طرز فکر کنجکاوی و پیگیری و یادگیری مادامالعمر را ترویج میکند.
در عصر ما که تعاملات و دوستیها بیشتر و بیشتر مجازی میشوند، گروهها و نشستهای بلند خوانی میتواند محلی باشد که از قدرت ادبیات، برای درگیر کردن افراد با نوع خاصی از صمیمیتِ ناشی از یک تجربه جمعی و برقراری ارتباط با افراد مختلف و فرصت تازهای برای یادگیری بهره بُرد.
فرصت کتابخوانی در جمع، به عنوان بستری برای گفتگو درباره ارزشها، تصمیمات و تجربیات غنیمت است. شالودهای برای ایجاد تفکرات، هنگام جستجو برای توافقات و تشابهات بیشتر.
هر دو سر این طیف، چه خواننده و چه شنونده سود خواهند برد؛ شنونده با شنیدن یک داستان، شعر یا جستار جدید، به عنوان بخشی از یک مشارکت جمعی، توجه شنیداری خود را تقویت میکند و از سوی دیگر خواننده تلفظ، روانی و سلیسخوانی و مهارتهای شفاهی خود را در فرآیند بلند خواندن برای دوستان و خانواده تقویت میکند. یک مهارت ارزشمند که در هر حوزه و تخصصی مفید و کاربردی است.
همین حالا که این جمله را میخوانید گوش دهید، صدایی آرام در سرتان هست که سخن میگوید و به این کلمات در همان زمانی که چشمان شما آنها را میخواند گوش میدهد. پردازش این کلمات تنها به صورت دیداری نیست، بلکه شنیداری هم هست. یک رابطه شگفتانگیز میان خواندن، صحبت کردن و شنیدن وجود دارد.
بلندخوانی یک ترکیب یکتا از این مهارتهاست. این کار مزایای اجتماعی و شغلی هم دارد و هنوز هم مهارتی است که ما به عنوان افراد بزرگسال به ندرت آن را تمرین میکنیم.
بلندخوانی به وضوح درک را افزایش میدهد، آنهم با توسعه مهارتهای تمرکز و شنیداری. اما این تنها شروع کار است. بلندخوانی با بهرهگیری از عنصر تشویق، میل به مباحثه را افزایش میدهد و رشد را میسر میسازد.
تا همین اواخر فرهنگ ما شفاهی بود، قبل از اینکه صنعت چاپ در قرن پانزده رونق بگیرد. قبل از کتاب، تنها راه حفظ تاریخ، سخن گفتن از آن بود و آمیختن آن با زندگی کمک میکرد تا برای همیشه حفظ شود.
بلندخوانی رابطه ما را با کتابها را گسترش میدهد. شبکهای از آدمها و کتابها و ذهنها ایجاد میکند که باعث میشود ما به دنبال شباهتها و تفاوتها، اختلاف سلیقهها و مبانیها بگردیم، دوستان جدید پیدا کنیم، همفکرهایی که به ما در سفر زندگی کمک کنند.
خواندن برای ذهن، مثل ورزش برای برای بدن است.
ریچارد استیل
زندگی اجتماعی کتابها
زمانی بود که کتاب را دور هم در خانهها میخواندند (قرن هجده). احتمالا شما یادتان نمیآید!
حالا ما چگونه کتاب میخوانیم؟
هر کس در یک اتاق، یکی بلند میخواند، یکی به تنهایی و در سکوت، یکی به عنوان تفریح ودیگری برای تحصیل و درس.
بیایید به جای محتوای کتابها، این بار به روشهایی که این محتوا دریافت و احساس میشود، توجه کنیم.
اینکه کتابها چگونه خوانده میشوند، به اندازهٔ آنچه در آنها هست، مهم است.
در گذشته کتاب خواندن چه معنایی داشته است؟
بعد از انقلاب صنعت چاپ در قرن۱۵، فرهنگ کتاب خواندن شفاهی به خواندن در سکوت و از اشتراکگذاری خواندن، به غوطهور شدن در کتابها آنهم به تنهایی تغییر کرد.
در حقیقت خواندن در سکوت، یک محصول اقتصادی است و نشانهای از یک موفقیت جدید، در اوایل قرن نوزده و ارزان شدن کتاب است. همین بحث درباه گوش دادن به کتابهای صوتی هم تکرار شد.
کتابها هر چه در دسترسِ طیف گستردهتری قرار گرفتند، بیشتر به خلوت رانده شدند.
برای بزرگسالها خواندن اغلب یک فعالیت انفرادی است که به تنهایی انجام میشود. بلندخوانی یک بُعد اجتماعی به این حرفهٔ ادبی میافزاید. کتاب صوتی رسانهای فوقالعاده است که میتواند یک کتاب را به زندگی ما بیاورد که توسط شخص دیگری خواندهشده است.
گاهی بهترین راه برای درک اکنون، نگاه کردن به آن از زمانِ گذشته است.
کتابهای صوتی را در نظر بگیرید. خیلیها امروزه با گوش دادن، کتاب میخوانند. بلند گوش دادن!
این تکنولوژی بسیار محبوب و گسترده است. همه جا میتوان با آن کتاب را شنید. اما از منظر یک خواننده قدیمی یا واقعی، بلندخوانی کاری ویژه است، حتی اگر به تنهایی انجام شود.
در آن زمانها خانوادههای ادبی و دوستان، از روی عادت برای همدیگر کتاب میخواندند. هنوز کتاب به نسبت مقدس و کمیاب بود و نسخههای الکترونیکی به وفور در دسترس نبود.
اگر شما هم با گوش سپردن به کتاب خواندن بزرگترها برای یکدیگر بزرگ شده باشید، گوشدادن به یک کتاب از هدفون، تنهایی به حساب میآید.
آنها تربیت شدهاند تا فقط به کتابها گوش کنند، نه این که آنها را بلند بخوانند.
این بخشی از یک الگوست. به جای نواختن موسیقی در خانه، ما به موسیقی ضبط شدهٔ موسیقدانهای حرفهای گوش میدهیم.
وقتی مردم درباره کتابهایی که نامشان را شنیدهاند سخن میگویند، آنها اغلب درباره کیفیت خوانندههایی که معمولا متخصص هستند، سخن میگویند.
روشی که ما به کتابها گوش میدهیم ضد اجتماعی است. پاره کردن و تکه تکه کردن بافتی است که خلوت را به راحتی ترجیح میدهد.
بلند گوش کردن به کتاب، هر چند ارزشمند است اما همارزش بلندخوانی نیست.
درست است، هر دو نیازمند توجه زیاد هستند. هر دو راه خوبی برای یاد گرفتن چیزهای مهم درباره ریتم زبان هستند. اما یکی از پایهایترین تستها برای درک مطلب این است که از شما میخواهند که از روی کتاب بلند بخوانید. این آزمون چیزهای خیلی بیشتری را آشکار میکند، اینکه که آیا خواننده کلمات را درک کرده است یا نه، حتی معلوم میکند که خواننده چیزی فراتر از کلمات– الگوی کلمات را – واقعا درک کردهاست یا نه.
در کتابخواندن به تنهایی و در سکوت، جزئیات زیادی از دست میرود یا حتی از چشمها پنهان میماند.
[bctt tweet=”بلندخوانی، یکی شدن با کتاب است.” username=””]
بلندخوانی، تجسم دوبارهٔ کلمات
از وقتی که انسان در خانهٔ زبان ساکن شد، تجربیاتش صورتی شفاهی به خود گرفت. از همین رو، فرهنگ پیشینهای شفاهی دارد.
کتابها که آمدند ما را با جهانی نوشتاری آشنا کردند.
خواندن با ششها و دیافراگم، با زبان و لبها، بسیار متفاوت از خواندن با چشمها به تنهایی است. زبان، به بخشی از بدن ما بدل شده است که چرایی بودنش، همواره نازکیِ شکنندهٔ غریب و نادری است. تقریبا از جنس همانهایی که در صحنههایی از ادبیات قرنهای ۱۸ و ۱۹ وجود داشت. جایی که یک کتاب در مهمانیها بلند خوانده میشد.
کلمات دیگر تنها کلمات نیستند، آنها نفسها و ذهنها هستند و حتی شاید روح شخصی که آنها را میخواند.
وقتی کتابی را بلند میخوانی یا وقتی برایت کتابی را بلند میخوانند، انگار سعی میکنی منظور نویسنده را بخوانی.
گویی آن چه را که کلماتْ نشان میدهند میخوانی، نه خود کلمات را.
در خواندن به تنهایی، آن چه از دست میرود صدای درونی نثر و زندگیِ زبان است.
بلندخوانی لذتی بس عظیم است که چندی است خودمان را از آن محروم کردهایم.
«کسی که عاشق خواندن است، همه چیز در اختیار دارد.»
ویلیام گلدینگ
لذت از دسترفتهٔ بلندخوانی
بلندخوانی دنیاهای ما را به هم نزدیکتر میکند و به ما کلماتی هدیه میکند تا بتوانیم به کمک آنها با هم حرف بزنیم، موضع مشترکی تا با هم بحث کنیم و دیدگاههایمان را با هم تبادل کنیم.
اینکه همه با هم به یک منظره نگاه کنیم و این حس را با هم تجربه کنیم. انگار با هم به تماشای یک غروب دلانگیز نشسته باشیم. با این کار به هویتی مشترک میرسیم.
چه چیزی خوشآیندتر از شنیدن صدای کسی است که دوستش دارید، وقتی که برای شما کتاب میخواند! صدای مادرتان، پدرتان، فرزندتان یا همسرتان یا یک دوست صمیمی.
دنیای غنی ادبیات حتی میتواند به روابط ما هم کمک کند. راه دادن ادبیات به زندگیهایمان میتواند آن را شیرینتر کند و لحظههای شادیبخش و خاطرهانگیزی، برای زمانهایی که غمگینیم و به دنبال خاطرهای شاد میگردیم بسازد.
مثل وقتی که سازی مینوازیم و نغمهای سر میدهیم و جمع کوچک خوشبختیهایمان، محفل دلهای کوچکمان را روشن میکند و نور این خاطره تا سالها در مشام جانمان میماند.
بلندخوانی لذتبردن از خوشیهای کوچک را به ما میآموزد.
«خواندن با صدای بلند فعالیتی است که هر کسی میتواند در آن سهمی داشته باشد. این کار هوش را تقویت، تخیل را بارور و حوزه همدردی انسانی را گسترده میکند. اگر ما همه هر روز بلند بخوانیم، جهان جای بهتری خواهد بود.»
فیلیپ پلمن Philip Pullman
بلندخوانی برای کودکان
واکنش کودکان به اشتراکگذاری یک کتاب با یک بزرگسال، بسی فراتر از لذتی ساده از داستان است.
هنگامی که برای کودکان داستان خوانده میشود آن ها نه تنها به آن گوش میدهند بلکه با تمام وجودشان با آن درگیر میشوند و این درگیری را می توان از حرکاتشان، نگاهشان و واکنشهای هیجانیشان دید.
بخشی از این لذت در داستان ناشی از به اشتراک گذاری تجربیات خواننده و شنونده است؛ آنها ممکن است همین که داستان به جلو میرود با هم بحث کنند، روی تصاویر داستان ـ اگر داشته باشد ـ وقت بگذارند. حتی ممکن است به عقب برگردند و برخی جزئیات را با هم مرور کنند.
در خواندن داستان وظیفه خواننده بسیار بیشتر از تنها خواندن کلمات است؛ نوع صداهایی که برای کاراکترها به کار میبرد و میزانی که روی تعاریف و توصیفات تکیه میکند، همهگی راههای بسیار متفاوتی برای شنونده است تا داستان را احساس کنند.
حتی بعد از اینکه بچهها خواندن را فراگرفتند، باز هم برایشان کتاب بخوانید. به اشتراکگذاری این خواندن کمک میکند که آنها در معرض زبانهای غنی قرار بگیرند. بلندخوانی به توسعه و پرورش مهارتهای شنیداری، تلفظ، درک مطلب و افزایش دایره واژگان و ایجاد مهارتهای ادبی اولیه آنها کمک میکند.
همینطور بلندخوانی به عنوان یک فرصت اجتماعی یا اشتراکی میان والدین و فرزندانشان باعث میشود تا نگرش مثبتی نسبت به نوشتن پیدا کنند.
بلند خوانی برای کودکان برای توسعه شناختی کودکان مفید است. با بلندخوانی والدین، بخشهایی از مغز کودکان که با ادراک قصهگویی و تخیل ذهنی مرتبط هستند تقویت میشود.
زمان ارزشمندی که کودکان با والدین میگذرانند به آنها احساس ارزشمندی و رضایت خاطر میدهد و روابط عاطفی را تقویت میکند.
خواندن تعاملی با کودکان به تقویت مهارتهای کلامیـ زبانی و تقویت قدرت بیان، یافتن اعتماد به نفس برای صحبت کردن یا خواندن در جمع کمک میکند.
تحقیقات پیشنهاد میکند که نباید بلندخوانی برای کودکان را حتی هنگامی که آنها مستقل خواندن را یادگرفتهاند ترک کنیم.
البته همه اینها به معنی نفی ضرورت تند خوانی و فواید آن نیست بلکه به معنی نیاز ما به دمی درنگ در این روزگار پرشتاب است که گاهی تنها از سرعت لذت میبریم، اما همزمان از مقصد دور میشویم.
فکر میکنید چه کتابهایی برای بلندخوانی مناسب هستند؟
میتوانید این پست را هم ببینید:
چرا باید هنگام ویرایش بلند بخوانیم؟
سلام خانم شفیعی
چقدر قلمتون، زیبا و روان و خودمانی است. من که به شخصه با مطالعه مطالبتون لذت بردم. امیدوارم همیشه خوش قلم باشید.
سلام
از لطف شما سپاسگزارم.
برقرار باشید.