به دنبال یافتن تعریفی از فرم ادبی «جستار» که بهتازگی با آن آشنا شدهام، و تفاوت آن با مقاله بودم. پس از چندی جستجو به تعاریف متعددی از آن برخوردم که آنها را اینجا میآورم تا برای خودم و شما بماند.
پیشگفتار کتاب این هم مثالی دیگر اثر دیوید فاستر والاس، جستار را اینگونه تعریف کرده است:
«جستار یا essay مانند مقاله یا article متنی غیرداستانی است اما به جای آن که مثل مقاله اطلاعاتی درباره یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده درباره یک موضوع خاص به خواننده منتقل کند، دیدگاه شخصی نویسنده درباره موضوع را با لحنی که اعتماد مخاطب را برانگیزد برایش توضیح میدهد. جستارنویس بر اساس تجربۀ زیستۀ خود، نگاه ویژهای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشتهای صمیمی و صادقانه میخواهد موضوع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار، ما را با طرز فکر و منش نویسنده آشنا میکند. بیتردید مقالهنویسها هم دیدگاه شخصی درباره موضوع مقالهشان دارند و گاهی آن را با خوانندگانشان در میان میگذارند اما نتیجهگیری نوشتهشان را با استناد به دلایل و شواهد موجود در مقاله سروسامان میدهند نه مبتنی بر تجربه، برداشت و روایت شخصی خودشان.
تعبیر شیرین و تامل برانگیز دیگری هم جستار را ترکیبی از اول شخص مفرد و سوم شخص جمع معرفی میکند که تجربه نویسنده را در مسیر جستوجو و آزمودن پست و بلند مفاهیم مختلف و ابعاد گوناگون رخدادها به ثبت رسانده و با خوانندگان به اشتراک میگذارد. همین معنای جستوجوگری است که معادل جستار برای واژۀ essay را انتخابی دقیق و قابل دفاع میکند. از این منظر، جستار کنشی است که خواننده را با تکاپوی نویسنده در درک و تحلیل رخدادهای واقعی و مفاهیم مختلف همراه میکند.
منطق گفتوگویی، جستار را بستر را مناسبی برای حضور صداهای دیگر در ساحت تلاش نویسنده برای فهم معنا میداند؛ صداهایی که میتوانند موضع نویسنده را به چالش کشیده و متنی چند صدا خلق کنند. جستارنویس که در گرانیگاه جریانهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و … زمان خود هشیارانه ایستاده، میتواند با اجتناب از قضاوت نهایی و تکگویی تمامیتخواهانه و پرهیز از سازآرایی صداهای گوناگون به نفع دیدگاه خود، شرکت موثر صداهای دیگر را در گفتوگوی متن تضمین کند.
به خاطر اهمیت ژانر یا گونۀ جستار بسیاری از نویسندگان معاصر مانند شاهرخ مسکوب، کامران فانی، بابک احمدی و صاحبنظران دیگر در نوشتههایشان جستار را تعریف کردهاند و تفاوت جستار و مقاله را شرح دادهاند. با مطالعه نمونههای مختلف جستار و خصوصا جستار روایی، درک دقیقتری از تعریف جستار روایی خواهیم داشت.»
در انتهای کتاب هم به صورت خلاصه، تعاریفی از مقاله، جستار و جستار روایی را برای مقایسه و درک بیشتر آورده است:
مقاله
متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد و معمولا به شکل مستقیم و با شیوههای دانشگاهی، گزارهای را توصیف میکند یا توضیح میدهد.
جستار
متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد و هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است. به عبارتی مقالهای است که به جای انتقال اطلاعات صرف، دیدگاه جستارنویس نسبت به موضوع را شرح میدهد.
جستار روایی
متنی غیرداستانی درباره مفهوم یا رخدادی واقعی است که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد، هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است و با چاشنی طنزی ظریف، ساختاری ظاهراً نامنظم و گاه به لحنی شبیه زبان شفاهی، داستان یا ساختار داستانی را به خدمت خود میگیرد و روایت نویسنده از موضوع را ارائه می دهد. این موضوع میتواند نامتعارف یا مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده است، باشد. به عبارتی، نویسندۀ جستار روایی با استفاده از اکسیر هنر، فرمی لذتبخش میآفریند و مضمون مقاله را به گونهای نو و با هدفی متفاوت ارائه می دهد.
فرشته مولویی در کتاب از نوشتن، در پاسخ به سوال “جستار چیست؟” اینگونه آورده است که:
«جستار مقاله نیست. گرچه که قدمت اصطلاح “مقاله” در زبان فارسی و کم اعتنایی به دقت در کاربرد اصطلاحها مایۀ آن شده که برخی از معدود کسانی که به فارسی جستار مینویسند، نوشتهی خود را “مقاله” یا “رساله” یا “مقاله-رساله” و غیره مینامند. مقاله یا article در معنای امروزی آن نثرنوشتهای ناداستانی و معمولاً کوتاه در بارۀ موضوعی معین است که در اصل برای انتشار در روزنامه یا مجله نوشته میشود. جستار یا essay ، گرچه مثل مقاله نثرنوشتهای معمولاً کوتاه پیرامون موضوعی خاص است، با سه عنصر تفکر، تحلیل، و تفسیر از آن متمایز میشود. به بیان بهتر، مقالهای که در آن نویسنده از اندیشه و توان تحلیل و تفسیر خود بهره میگیرد و از پس پرداخت موضوعی به تفسیر آن میرسد، به جستار بدل میشود. این به آن معنا نیست که مقاله از فکر و رای نویسنده بریست؛ اما مقالهنویس پیش از قلم بر کاغذ دواندن میداند که چه میخواهد بنویسد. به این معنی که در پی طرح موضوع یا شرح رویدادی، باور شخصی و از پیش معلوم خود را میآورد. برای جستارنویس اما موضوع آغاز اندیشه و ژرف نگری و یافتن ایده و پیجویی چند و چون و رسیدن به تعبیر یا تفسیریست که از پیش بر او روشن نیست. به بیان دیگر جستار نویس رهنوردیست که میگذارد راه او را به مقصد برساند. معنی این حرف آن نیست که جستار نویس کورکورانه ره میسپارد. برعکس او مجهز به استعداد یا عادت به اندیشهورزی، مهارت در تجزیه و تحلیل قضایا، و توان تفسیر و تعبیر است و به یاری این ابزارها مقصدی را مییابد که هیچکس، حتا خودش، از پیش برایش تعیین نکرده است.»
فرشته مولوی جستار را به انواع «جستار رسمی- پژوهشی» و «جستار نارسمی» یا همان جستار ادبی یا شخصی تقسیم میکند و جستار شخصی را اینگونه تعریف میکند:
«جستار شخصی شاخهای یا فرمی از ژانر ادبیات ناداستانی (یا ناداستان ادبی یا ناداستان روایی)ست که ژانری کم و بیش نوپا به شمار میآید. همهی فرمهای این ژانر، از جستار شخصی گرفته تا خاطره یا سفرنامه یا شرححال یا روزنامه نگاری ادبی و حتی خوراکنویسی (نمونۀ این نوع کار در فارسی “کتاب مستطاب آشپزی” نجف دریابندری است)، بر دو پایۀ واقعیت و سبکادبی استوارند. به بیان دیگر این فرمها برای آفرینش روایتی واقعی از فن و سبک ادبی بهره میگیرند. نوشتهای که به نوعی به موضوعی عینی بپردازد و در بند ادبیت نباشد، از دایرۀ این ژانر بیرون است. اگر اصل را آنچه که از متن برمیآید – و نه ادعای نویسنده و انگی که او بر کار خود میزند – بگیریم، شرح حال یا سفرنامه یا خاطرهای که به زبان و شکل روایت و ساختار نوشته بیاعتناست، نمیتواند کار ادبی به شمارآید. به همین روال جستاری که فارغ از دغدغهی سبک است، نه از مقولهی ادبیات که از جنس پژوهش است. روشن است که در عالم واقع حد و مرزها هرگز نمایان و قاطع نیست؛ به این معنی که بسیاری جستارها بسته به دانش و توان و خواست نویسنده در فاصلهی میان این و آن شناورند. این به کنار، در زبان و ادبیات فارسی، نو بودن این فرم به مفهوم امروزی آن و همچنین کمخبری یا کم اعتنایی برخی از نویسندههایی که کارشان در دایرهی جستار میگنجد و یا به آن نزدیک میشود، به شمار نوشتههای شناور در فاصلهی پژوهش و جستار و مقاله یا به بیان عامیانه “شتر، گاو، پلنگ” افزوده است.
در حالی که جستار شخصی به سبب سرشت جستاری خود رهروی راهیست که اندیشه را به تحلیل و تحلیل را به تفسیر میرساند، از ویژگیهای دیگری هم برخوردار است که از نیمۀ دیگر آن یعنی “شخصی” بودنش مایه میگیرند. برجستهترین این ویژگیها همان شخصی بودن است. برداشت سردستی از این تعریف آن است که جستارنویس در بارهی خود مینویسد. اما شخصی بودن در اینجا گسترهای پردامنهتر دارد؛ به این معنی که نویسندۀ جستار چه در بارۀ زندگی خودش بنویسد یا ننویسد، درهر حال از خود شروع میکند. به گمان من هستۀ شخصی بودن جستار در آن است که نویسنده دیدگاه شخصی خویش را مبدا میگیرد و از دریچۀ خود به بیرون از خود مینگرد. همچنان که در نیمۀ نخست، یا یک روی سکهی “جستار شخصی”، سه گانۀ تفکر و تحلیل و تفسیر را داریم، در روی یا نیمۀ دیگر هم سهگانه دیگری میتوان یافت. به این قرار میشود گفت در این نوع جستار نویسنده از زاویۀ دید خود و خویشتن خود میآغازد و از این روزن به جهان عینی بیرون از خویش راه مییابد و از پس آن به جستجوی حقیقتی فراگیر برمیآید. این دو “سهگانه” در دو روی سکهی جستار را من در تجربۀ شخصی جستارنویسی ده سالۀ خودم که مسیری پیوسته اما نه از پیش برنامهریزی شده بوده ، خرده خرده نمایان دیدهام. به بیان بهتر آن را از کار آموختهام تا از کتاب. برای روشنتر کردن حرفم باید بگویم که راستش من از قضای روزگار و بد حادثه که فراغت داستان نویسی و امکان پژوهش را از من دریغ میکرد، دست به کار نوشتنی شدم که کم کم دریافتم چیزی جز جستار نیست. ناگفته پیداست که در این کار پشتم به پیشینۀ دراز نوشتن و به ویژه خواندن مدام گرم بود. به هرحال نویسندههایی که در گسترۀ ژانر خاصی قلم میزنند، در روند کار نوشتن که بی تردید بر دو پایهی تجربه اندوزی و آموختن از دیگران استوار است، به یافتههایی میرسند که کم و بیش مشترک است. بیان این یافتههای همگوهر اما میتواند یکسان نباشد. تعریف و تعبیر من از جستار بر پایۀ درکنارهم نشاندن و یا با هم دیدن این دو “سهگانه” است که به گمان من در دو وجه متمایز میگنجند: یعنی در یک وجه اندیشه و تحلیل و تفسیر را داریم که همچون ابزار به کار میآیند، در وجه دیگر دیدگاه شخصی و عینییت پیرامونی و تجرید فراگیر را داریم که روش جستارنویس را مینمایانند. این تعریف و تعبیر آن چیزیست که من – اول نادانسته و از روی کشش، و سپس دانسته و از روی کوشش همراه با کشش – در جستارنویسی در پیاش بودهام.»
در کتاب دفترچۀ خاطرات و فراموشی اثر محمد قائد پیشدرآمدی تحت عنوان «درباره مقاله» آمده است که در آن هم از واژۀ جستار استفاده نشده و رساله یا مقاله را به جای جستار برگزیده است. از ریشه جستار و تاریخ پیدایش آن سحن گفته که از مونتینی آغاز شده و در قرنهای بعد به یکی از جدیترین رشتههای نویسندگی، چه در مطبوعات و چه در کتاب اعتبار و خوانندگان بسیار دارد. و آمده است که:
«مشخصهای که جستار را از سایز نوشتهها متمایز میکند، گستردگی چشمانداز بحث و ارائه نظرات مختلف و حتی متضاد، اما همواره با سبکروحی و پرهیز از دستزدن به قضاوت نهایی است. نویسنده ممکن است دیدگاه و اعتقاد خویش در باب موضوع مورد بخث را بیان کند، یا تنها به زیر و بالا کردن نظرات دیگران بپردازد. جدی گرفتن موضوع اما پرهیز ازخشکی، و طرح نکات علمی و فنی به شکلی که برای خواننده عام نیز قابلدرک باشد از خصوصیات این نوع نوشته است. پرداخت سرگرم کننده، برخورداری از فزاروفرود، دوری از استدلالهای انتزاعی، استفاده از مثال و روایت و به کارگیری زبان ادبی پر نقش و نگار اما بیتکلف از دیگر جنبههای جستار است.»
و جستار را همان مقالۀ شخصی میداند:
«مقالۀ شخصی بیش از آنکه مانند مقالۀ عادی مجله به آموزش بپردازد، همراه با جانبداری و جهتگیری است و شخصیت سردوگرمچشیده پشت آن باید بتواند از عهده پیشبردن بحث برآید. حرف او جهتگیری دارد اما از تعادل نیز عاری نیست.
با جستوجو در لغتنامههای دهخدا و معین می توان دریافت که رساله به معنی کتاب کوچک، جزوه، نامه و مکتوب است. مقاله نیز که از «گفتن» ریشه میگیرد، یا فصلی از یک رساله را تشکیل می دهد یا اصلا برای درج در روزنامه و مجله نوشته میشود.
در حالی که جستار نه هم و غم این را دارد که فصلی از کتابی باشد و نه صرافت اینکه در کدام رسانه خود را مطرح نماید. جستار، با توصیف و تفسیر و نیز گاهی با تجزیه و تحلیل، سودا و هدف نزدیکی به حقیقت را دارد. بیآنکه در پی ساختن دستگاه مفهومی باشد از فکر فلسفی استفاده میکند. همچنین روشهای علمی و شکلبخشی هنری را برای قوام سخن و ریخت و شمایل خود به خدمت گرفته و میگیرد. بیآنکه داعیه علمی بودن داشته باشد.»
سایت ناداستان: بهتر از داستان هم جستار را فرم کوتاهی از ناداستانِ خلاق معرفی میکند و شرح میدهد که:
«کلمه essay از کلمه فرانسوی به معنای تلاش یا آزمودن گرفته شده و میشل دومنتنی اولین نفری بود که این فرم را به شکل عمومی رایج کرد و آن را essai نامید. او خودش را سوژه (subject) در نظر گرفت و موضوعات (topics) مختلفی را آزمود. او در جستارهایش ساختار خاصی در دسترس خواننده قرار نداده تا بتواند افکار او را دنبال کند، اما به عقیده او هر فردی تمام بشریت را در خود دارد و در این پویش و آزمودن موضوعات مجزا رفتار و رویکرد او کاملا مدرن و فراتر از زمان خودش است.
یک جستار خوب اغلب زاده کنجکاوی نویسنده درباره چیزی است که درست نفهمیده یا نمیداند. جستار فرمی برای پویش در ایدههاست، برای جستجو و تلاش برای درک چیزی که از ما فرار میکند، این معنای تلاش برای کلمه essay بسیار شایسته است، چون استعاره درستی از نوشتن جستار است: شما ایده یا مشکلی را روی میز میگذارید و از جهات مختلف آن را مورد سوال قرار میدهید، انگار که از دید شاهدها و راویان مختلف. همانطور که اسکات راسل ساندرز در مقدمه کتابش آورده
“جستار یادآور آزمودن است، سنجیدن و بررسی کردن، برای دومنتنی نوشتن مقاله تلاش برای معنادار کردن زندگی بود. البته نه تمام زندگی، بلکه بخش پیچیده و مبهم آن.”
در نوشتن جستار ما فرآیند آزمودن و سنجیدن نویسنده را میبینیم و این اگر مهمتر از نتیجهگیری جستار نباشد، به اندازه نتایج وی مهم است.
چارلز دآمبروسیو نویسنده داستان کوتاه و جستار در مقدمه کتابش مینویسد:
“مقاله خوب خودش را هم زیر سؤال میبرد، به شکلی که یک رمان یا داستان کوتاه هرگز نمیتواند. شاید به این دلیل ساده که جستار سوالش را روی کاغذ میگذارد تا همه ببینند، محلی برای تردید به خود…”
و درجایی دیگر از مقدمه همین کتاب میگوید
“وقتی خود انسان در تردید است، تفکر مداوم و جستجوی نویسنده، وی را تصویر میکند.”
جستار خوب لزوما خوشایند و دلچسب نیست و قرار نیست نشان بدهد نویسنده آن چقدر فهمیده و روشنفکر است. جستارهای شخصی از آنچه میدانند جان میگیرند، از این که میخواهند نشان دهند چه میدانند. لزوما خیلی جذاب یا عمیق نیستند، چون هدفی دارند و مثل داستان کوتاه مضامین را نه به طور ضمنی بلکه واضح و جسورانه بیان میکنند. البته خواننده شما بسیار باهوش است و اگر جستار برای القای هدف از پیش تعیینشدهای نوشته شده باشد، به سرعت میفهمد. جای چنین جستاری در ستون اول روزنامه یا کلاس انشاست و در مبحث ناداستان خلاق جای نمیگیرد. جستار خوب چیزی عمیق در درونتان باقی میگذارد که دائم درذهنتان میچرخد، چون با نویسنده سفر به مکانی ناشناخته را تجربه کردهاید.
زیرمجموعۀ مهم جستار که در حال حاضر، بسیار هم مورد استقبال مجلات و خوانندگان است، جستار شخصی است. در جستار شخصی، شما راوی واقعیتهایی از زندگیِ شخصیِ خودتان هستید و در واقع، سوژه جستار، اتفاق یا شخصیت یا وجهی از زندگی شماست. در نوشتنِ جستارِ شخصی، در فرآیند معنیدار کردن اتفاقی کوچک در زندگیمان که واقعا برایمان مهم بوده، خواننده را با خود میبریم تا با هم درکی از آن واقعه پیدا کنیم. این باور که “هر فرد تمام بشریت را در خود دارد”، اساس جستار شخصی در دنیای مدرن است. به چه دلیل دیگری ممکن است بخواهیم فکرهای نویسنده دیگری را درباره چیزی بخوانیم؟»
سایت ناداستان: بهتر از داستان انواع جستار را از نظر موضوع، به جستار شخصی، جستار مموآر، جستار تعمقگر، جستار شاعرانه، جستار معنوی، جستار غذا و آشپزی، جستار طنز، جستار طبیعت، جستار سفرنامه تقسیم میکند و انواع جستار را از نظر فرم، جستار بافته، جستار رسپی و جستارhermit crab میداند.
شاهین کلانتری در پست چگونه مقاله بنویسیم؟ بخش هایی از کتاب البته واضح و مبرهن است که…نوشته ضیاء موحد را آورده که به معرفی انواع مقاله و مراحل نوشتن آن پرداخته است. با این توضیح که در این کتاب منظور از مقاله همان جستار است.
همچنین در پست جستار چیست و چه فرقی با مقاله دارد؟ به تفاوتهای جستار و مقاله اشاره کرده است.
پستهای مرتبط:
آموزنده بود. سپاس.
نوشتههاتون در موضوعات مختلف مفصل، کامل و جامع هستند و این باعث میشود که خواننده بیشترین بهره را از نوشتن پستهای وبلاگتان ببرد.
خیلی خوب مینویسید.
خیلی ممنون از مطالب خوب و آموزندهتون.
موفق باشید.
جناب قربانی
مایه خرسندی است که به اینجا سر میزنید و نوشتههایم را میخوانید.
ممنونم از اظهار لطف شما.
تعهد و پشتکار شما در نوشتن و به روز کردن سایت hoseinghorbani.com ستودنی است.
پیروز و شاد باشید.
خیلی مفصل و آموزنده بود
سپاسگزارم خانم شفیعی
بی نهایت اموزنده و مفید
سپاسگزارم
با درود
سپاس از نوشته ی خوب و مفید شما درباره ی “جستار”
به مرجع یا فرهنگ نامه ای سر نزده بودم ولی به دنبال معنای این واژه بودم.
اخیرن پسرم جستاری درباره ی اجرای “تآتر اپرای” اشک ها و لبخندها نوشت و در اینستا و واتس اپ گذاشت. من هم تبلیغ نوشته ی او را کردم و می دانستم چیزی در مایه ی مقاله است ولی دقیقن نمی دانستم چه تفاوتی با آن دارد. باز هم سپاسگزار شما هستم.
سلام
متشکرم
خوشحالم که این مطلب برای شما مفید بوده است.
برقرار باشید.
سلام،
آیا جستار را می شود، مقاله کاربردی و عملیاتی تعریف کرد؟ متشکرم از
توضیحات کافی و عالی.
سلام
یک جستار هم میتواند کابردی باشد اما لزوما مقاله نباشد.
به نظر میرسد دو عنصر «تلاش برای آزمودن و فهمیدن» و «شخصی بودن» جستار را از مقاله متمایز میکند.
توضیحات مبسوطتر در پستهای مرتبط گنجانده شدهاست.
موفق باشید.