این روزها تبِ تولید محتوا بالا گرفتهاست. هر کسی، هر گوشهای با هر تخصص و بی هر تخصصی، میتواند رسانهای داشته باشد، تبلیغ کند، بنویسد، در بوق و کرنا کند، اعلام وجود و مواضع کند، آنهم در باب هر مساله و موضوعی، چه در آن کارشناس باشد، چه نباشد.
این پدیده نهچندان نوظهور چشماندازِ روشنی پیشروی همه کسانی که حرفی برای گفتن و قلمی برای نوشتن دارند، گشودهاست. فرصت بزرگی که به هیج وجه قابل اغماض نیست.
از طرفی رفتار ما در باب تولید محتوا آیینه رفتار ما در جهان واقعی است، آنجا که همه چیز را همگان دانند. برای بعضیها وحی منزل است و مجوزی برای بیان هر تحلیل و قضاوتی، آن هم بدون هیچ ترس و واهمهای از صحت و سقم یا تاثیرات موثر یا مخرب آن.
بدون لحظهای درنگ، درباره هر خبری، حکم قطعی صادر میکنیم، بی آنکه دستِ دلمان یا پایِ اندیشهمان بلرزد که مبادا بد دیده باشیم، غلط دیده باشیم، یا اصلا بد بیان کنیم.
باید از این شیشه کبودِ جلوی چشمانمان غبار بزداییم. این غبارِ غفلت و ادعا که نشسته به جانِ عقل و دینمان و جلوی وسعتِ اندیشه و نظرِ ما را گرفته است.
محتوای بیمحتوا تولید نکنیم!
هیچ میدانید که ما در هر لحظه وجود یا تنها حضورمان در این دنیای فانی، در حال تولید محتوا هستیم؟
هر آن که میاندیشیم، در حال افزودن محتوایی به ذهن و مغزمان هستیم. هر جا را که نگاه میکنیم، هر بویی که به مشاممان میرسد، هر مزهای که میچشیم، هر صوتی که میشنویم و هر چیزی که لمس می کنیم، مغز ما آن را به عنوان ورودی دریافت میکند، سپس بر اساس فیلترهای موجود در مغز، روی این ورودیها پردازش انجام میدهد. با احساسات ما در آن لحظه در میآمیزد و ما درک میکنیم. محصول این فرایند که ادراک نام دارد، محتوایی است که مغز تولید کرده و جایی در مغز، ذهن یا روان ما ذخیره می شود.
گاهی ذهن یا مغز ما، که رهزن دین و عقل هم هست، خائن از آب در میآید. تحریف واقعیتها کاری است که مغز زیاد آن را انجام میدهد. به این معنی که درک ما از واقیعت همیشه دستخوش تحریف است. یا به عبارتی آنچه که باید باشد نیست.
با همه این احوالات چطور میتوانیم به محصولِ تفکرات و قضاوتهایمان اعتماد کنیم و رسانه وجودمان را که همان دهانِ گُهَر پَراکَنِ ذهنمان است را چنین بیمهابا بگشاییم؟ یا قلم را افسار گسیخته بر سفیدی کاغذ برانیم؟ یا انگشتان را بر صفحه کلید بغلتانیم و مطمئن باشیم، تمام آنچه که حقیقتا واقع شده است را، اولا درست دریافت کردهایم، ثانیا درست تحلیل کردهایم، ثالثا درست عرضه کردهایم؟
اینجا و اکنون هر یک از ما رسانهایم!
اما آیا رسانای خوبی هستیم؟
باید روی ورودی، پردازش و خروجی این رسانه زیستی حساس باشیم!
روی مغز، این خیسافزار (wet ware) زنده سرمایهگذاری کنیم!
در پرورش، تعمیر و نگهداری آن بکوشیم.
در آموزش و بازآموزی آن سختگیر باشیم.
این دستگاه تولید محتوا را گاهی خاموش کنیم تا خنک شود!
گاهی حتی لازم است ریست فکتوری! شود، تا محتوای بد تولید نکند!
گاهی باید برگردد به بهترین حالتِ قبلیاش!
دائم باید ارتقا یابد و بهروز باشد سیستمعاملش!
تربیتِ ذهنتان را فراموش نکنید تا بیمحتوا تولید نکنید!
هر از چندی فیلترهای ورودی ذهنتان را بازبینی کنید، شاید گرد و غبار رویشان نشسته باشد!
اصلا گاهی بلند شویم و عوض کنیم جای خود را، شاید نه حتما دیدگاهمان به دنیا تغییر خواهد کرد.
همیشه از یک منظر نگریستن آدمی را به دام کلیشه میاندازد.
کتاب بخوانیم تا فکر نکنیم همه مثل هم میاندیشند.
قبل از انتشار محتوا آن را، هم بازنگری، هم باز اندیشی کنیم.
هدف من از آنچه میگویم یا مینویسم چیست؟ چرا این رسانه را برای انتشار انتخاب کردهام؟ آنچه میگویم یا مینویسم اصلا درست هست؟ مفید هست؟
اصلا آنچه قصد گفتنش را دارم، اگر نگویم و ننویسم، چه میشود؟
با گفتن یا نگفتن من چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد یا تغییر کند؟ این اثر مثبت است یا منفی؟
شاید فکر کنید، اگر نگویم دیگری میگوید، اگر ننویسم دیگری مینویسد. خب، تو بنویس اما منتشر نکن.
بگذار موج بیاید و بگذرد اگر دیدی نظر و عقیدهات هنوز صائب است، آنگاه منتشرش کن.
اصلا انسان از گفتن بیشتر ضرر میکند تا نگفتن.
انتشار در رسانهایی که امکان بررسی صحت و سقم مطالب آن وجود ندارد، مانند تاریخی میماند که حافظه ندارد.
یا آنقدر زیاد محتوا تولید میکند که اگر خلاف واقعی هم گفته شده باشد زیر حجم انبوه مطالب گم شود.
اینجاست که کمیت جای کیفیت را میگیرد!
سیل تولید و ارائه محتوا، قدرت تفکر و تحلیل را از مخاطب میگیرد.
همان لحظه که دیده شد فراموش میشود.
کیفیت، ضامن ماندگاری محتوای شماست.
البته این کار در جامعه ما که همه سوار موجاند کاری سخت و صعب است.
اما شما گاهی از این موج پیاده شوید.
پرسشگری را فراموش نکنید. در این آشفته بازار، دیرباور و شکاک باشید.
با روشهای نیک اندیشی و دامگاههای اشتباه ذهنی آشنا شوید.
سطح نگری را به دیگران واگذارید و کتابهای آگاهیبخش بخوانید.
هم کتابِ خوب بخوانید، هم خوب، کتاب بخوانید.
بخوانید، بفهمید، بنویسید…
شاید اتفاقی بیافتد!
به جرگه تولیدکنندگان محتوای سبز بپیوندید و هیچ گاه فلسفه تولید محتوایتان را فراموش نکنید.
یا حق
سلام.خیلی متن خوبی بود .واقعا برای من مفید بود
من خیلی علاقه دارم به نوشتن و تولید محتوا.ولی جرات و جسارتش رو ندارم.اینکه بخوام متنی را منتشر کنم که خودم نویسنده ان باشم خیلی برای من سنگینه هنوز.
ب اضافه همه نکاتی که شما تو پست گفتین.نگرانم بی کیفیت باشه اگه بخود با اسم خودم منتشر بشه ایا بعدها که سطح فکری و فضای فکری ام تغییر کرد ایا پشیمان نمیشم از انجیزی که نوشتم.
و اینکه از کجا شروع کنم و با چه؟
ترجیح خودم اینستاگرام برای شروعه.با اسم خودم
اما پیج اینستا اگر اصالت داشته باشه باید عکس ها با عکاسی خودت باشه که من این را هم بلد نیستم.
اصلا به سایت فکر نمیکنم که برای من زوده.خیلی زوده… .
سلام
خوشحالم که نوشتهام برای شما مفید بوده.
البته که نوشتن و تولید محتوا جرأت و جسارت میطلبد، اما تا شروع نکنید و دست به کار نشوید، ترستان نمیریزد.
حتی نویسندگان بزرگ هم نگران کیفیت نوشتههایشان هستند. مهم این است که بنویسید. تازهکارهایی مثل من و شما بهتر است قبل از کیفیت به کمیت بیندیشیم.
بد نوشتن یا با کیفیت پایین نوشتن، بهتر از اصلا ننوشتن است.
از نوشتن یا بد نوشتن نترسید، از حسرت و پشیمانی بترسید.
انسان هر لحظه تغییر میکند، چطور ممکن است نظراتش و عقایدش تغییر نکند؟ این نکتۀ خوب ماجراست و نشانۀ رشد ماست.
نگران اصالت هم نباشید، مخصوصا اول کار.
نگاهتان را به اصالت کمی تعدیل کنید.
در این باره میتوانید پستهای زیر را هم ببینید:
تا میتوانید تقلید کنید!
چطور یک دزد شرافتمند و نجیب باشیم؟
اصالت یا اصیل بودن؟
برای شروع میتوانید به سایت استاد شاهین کلانتری مراجعه کنید، راهنماییهای ایشان بسیار راهگشاست.
موفق و مؤید باشید.