هُنرِ از دست‌رفتۀ گزیده‌گویی و گزیده‌خوانی

آن که با خون و گزین‌گویه می‌نویسد، نخواهد که نوشته‌هایش را بخوانند، بل می‌خواهد از بر داشته باشند. در کوهستان کوتاه‌ترین راه، از چکاد به چکاد است. اما بهر آن، تو را پاهایی بلند باید. گزین‌گویه‌ها می‌باید چکادها باشند و آنان که روی سخن به جانب‌شان است تنومند و بلندبالا. هوا لطیف است و پاک،‌ […]

تختِ پروکروستس: روایت‌های متناقض

    بهترین انتقام از یک دروغ‌گو این است که او را متقاعد کنید، آن‌چه گفته است را باور کرده‌اید.   هنگامی که ناخودآگاه از شکستِ کاری که می‌خواهیم انجام دهیم، مطمئن هستیم، به دنبال نظری(خبری) می‌گردیم تا بتوانیم شخصِ دیگری را برای آن شکست، سرزنش کنیم.     نه گفتن، زمانی که واقعاً قصد […]

تختِ پرکروستس:‌ مقدمه

  کسی که بیشتر از همه می‌ترسید با او مخالفت کنید، خودتان هستید.     یک ایده، تازه وقتی جالب می‌شود که شما از پذیرفتنش، به خاطر  پیامد منطقی آن، بترسید.     شرکت‌های داروسازی، در اختراعِ بیماری‌هایی برای داروهای موجود، بهتر عمل می‌کنند، تا اختراعِ داروهایی برای بیماری‌های موجود.     برای درکِ حسِ […]

تختِ پروکروستس

در اساطیر یونان، پروکروستس، پسر پوزیدون‌(خدای دریا)، کسی بود که عادت داشت، مسافران خسته را به خانۀ کوچکش در آتیکا، دعوت کند و سخاوت‌مندانه از مهمان‌هایش پذیرایی کند و به آن‌ها جایی برای خوابیدن بدهد. اما او ذهنی پیچیده‌ و رازی بسیار مخوف، برای انتخاب کسانی که شایستۀ مهمان‌نوازی‌اش بودند، داشت. او می‌خواست مسافران روی تختی بخوابند […]

دریا چیز دیگری است…

از دریا گفتن و از دریا نوشتن، همه عمر، کارِ من بوده است. بیشترین کاغذهایی که سیاه کرده‌ام، از دریا و با دریا و برای دریا بوده است. این کلمۀ چهار حرفی، با طنینی به این زیبایی، استعاره‌ای برای زندگی‌ام بوده است. وصفِ همۀ حالت‌های زندگی‌ام. حتی اگر نصفه نیمه و ناتمام، خواسته‌ام دریا را […]

چطور مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟

بیشتر ما می‌نویسم، چون کتاب‌های شگفت‌انگیزی خوانده‌ایم. کلمات آن‌ها، دنیاهای جدیدی به روی ما گشوده‌اند، چشم‌انداز بدیعی پیش چشم ما آورده‌اند و ایده‌های بسیار بزرگ‌تر از آن‌چه قبلا داشته‌ایم به ما بخشیده‌اند. قوۀ ادراک و تخیل ما در کنار هم رشد کرده‌اند تا بتوانیم دنیای‌ خود را تغییر دهیم و در سطحی دیگر بنویسم. ما […]

مطالعه به سبک یک نویسنده

حرفه‌ای‌ها، جور دیگری کتاب می‌خوانند. یادگیریِ روش «خواندن مانند یک نویسنده»، مهارتی مهم برای نویسنده‌های حرفه‌ای است.   نویسنده‌ها، الزاما برای درکِ یک داستان، کتاب نمی‌خوانند. آن‌ها کتاب نمی‌خوانند که بفهمند چرا یک شخصیت این‌طور یا آن‌طور عمل کرده یا نقطۀ اوج داستان کجاست. آن‌ها سعی می‌کنند بفمهند چطور این شاه‌کارها، خلق شده‌اند.   شما […]

تنهایی و تفرد

در پست تنهایی از دست رفته اشاره شد که تنهایی (Aloneness) با تنها بودن (Loneliness) تفاوت دارد. تنها بودن، حاصلِ عواملِ اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی‌ای‌ست که به فروپاشی صمیمیت می‌انجامد. یا فرد مهارت‌های اجتماعی کافی ندارد یا ویژگی‌های شخصیتی‌اش با صمیمیت در تقابل است. ولی تنهایی (به مفهوم اگزیستانسیال) موضوعی بسیار ژرف‌تر است. تنهایی مفهومی […]

دیالکتیک تنهایی

کلمۀ دیالکتیک برای من خاطره‌انگیز است، از آن جهت که کتابی با چنین عنوانی در کتابخانۀ پدر، همیشه برای من خودنمایی می‌کرد. در دنیای کودکی هر چه تلاش می‌کردم، چیزی از این کتاب بفهمم، برایم مقدور نبود. اصلا به این کلمه و معنایش حس عجیبی داشتم، وقتی چشمم به کتاب دیالکتیک تنهایی افتاد، باز آن حس […]

تنهایی از دست‌رفته!

یکی از مهارت‌های لازم و ضروری برای زندگی در مداری بالاتر، مهارتِ تنها ماندن، در یک اتاقِ ساکت است. مهارتی که هیچ کدام، آن را یاد نگرفته‌ایم، که هیچ، از آن هم به هر نحو و انحایی گریزانیم.   «ریشۀ همۀ مشکلاتِ انسان، این است که او قادر نیست در یک اتاق، به تنهایی، در […]