پاره‌هایی از خِردِ بی‌زمان

من یک کلکسیونرم. اما به جای جواهر، تمبر یا نقاشی، کلماتی جا مانده از زمان را جمع می‌کنم.   گزین‌گویه‌ها، پاره‌هایی از خردِ بی‌زمان   صیادِ پاره‌هایی از خردِ بی‌زمانم (خِرد پاره‌ها!)؛ در میان انبوهی از تفصیل‌ها و توصیف‌ها. مکتوب‌ها را در پیِ یافتن قطعه‌ای از آن حقیقتِ از دست‌رفته می‌کاوم تا افسونی از تسلی […]