تا به حال خواب دنبالهدار دیدهاید؟ سریالی که شبهای متوالی آن را تماشا کنید و هر روز در انتظارِ وقتِ خواب و دیدنِ قسمت بعدی آن باشید. مثل سریالی که ناتمام مانده، رویایی که شما را هر روز به دنبال خود بکشاند. تصور کن خود این «خوابدیدن» مزیتی رقابتی باشد. موهبتی الهی که فقط […]
دسته: گاهنوشتهها
چرا کتاب میخوانم؟
به چراها که میرسد من یک آدم حرفهای میشوم. چرا که مجبورم هر روز چراهایم را نو کنم و دلیل تازهای برای آنها بتراشم و روزم را با پاسخهایم سر کنم. به نوعی کیفیت هر روز از زندگیام، به میزان زیادی به جوابِ این چراها بستگی دارد. امروز باز خودم میپرسم چرا کتاب میخوانی؟ […]
ناتمامهای تابستان ۹۷
تابستان پرمشغلهای را گذراندم، با حجم زیادی ایده و موضوع برای نوشتن که مجالی برای انجامشان نبود. بسیاری در حسرت نوشتهشدن ماندند و در نطفه خاکستر شدند، برخی به مرحلۀ تیتر رسیدند، برخی ناتمام ماندند، معدودی هم شانس کامل شدن یافتند. متعهد به ثبت ناتمامها میمانم و تیتر برخی را مینویسم. از عادتهای یک نویسنده […]
دریا چیز دیگری است…
از دریا گفتن و از دریا نوشتن، همه عمر، کارِ من بوده است. بیشترین کاغذهایی که سیاه کردهام، از دریا و با دریا و برای دریا بوده است. این کلمۀ چهار حرفی، با طنینی به این زیبایی، استعارهای برای زندگیام بوده است. وصفِ همۀ حالتهای زندگیام. حتی اگر نصفه نیمه و ناتمام، خواستهام دریا را […]
تنهایی و تفرد
در پست تنهایی از دست رفته اشاره شد که تنهایی (Aloneness) با تنها بودن (Loneliness) تفاوت دارد. تنها بودن، حاصلِ عواملِ اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگیایست که به فروپاشی صمیمیت میانجامد. یا فرد مهارتهای اجتماعی کافی ندارد یا ویژگیهای شخصیتیاش با صمیمیت در تقابل است. ولی تنهایی (به مفهوم اگزیستانسیال) موضوعی بسیار ژرفتر است. تنهایی مفهومی […]
دیالکتیک تنهایی
کلمۀ دیالکتیک برای من خاطرهانگیز است، از آن جهت که کتابی با چنین عنوانی در کتابخانۀ پدر، همیشه برای من خودنمایی میکرد. در دنیای کودکی هر چه تلاش میکردم، چیزی از این کتاب بفهمم، برایم مقدور نبود. اصلا به این کلمه و معنایش حس عجیبی داشتم، وقتی چشمم به کتاب دیالکتیک تنهایی افتاد، باز آن حس […]
اتاق شماره ۱۹
«اتاق شماره نوزده»، داستانی کوتاه، از دوریس لسینگ، برندۀ جایزۀ نوبل سال ۲۰۰۸ است که به اذعان بسیاری یکی از بهترین کارهای وی است. خودِ این داستان، بخشی از مجموعۀ داستانهای کوتاه او به نام «یک مرد و دو زن» است که در سال ۱۹۶۳ نوشته شده است. داستانِ اتاق شماره نوزده، در دهۀ ۱۹۶۰ […]
از گمنامیتان لذت ببرید!
پستی برای تازه کارهایی مثل خودم! برای یک تازهکار، گمنامی موهبتی است که تکرار نمیشود. فرصتی بینظیر برای این که بدون ترس، اشتباه کند، بیازماید و خود را محک بزند. بدون نگرانی از قضاوت شدن. تا فرصت هست باید اشتباه کرد. اشتباهها را همین اول کار، باید انجام داد، نباید برای آخر کار گذاشتشان. […]
ناتمامهای بهار ۹۷
الان دو فصل است که مینویسم، زمستان ۹۶ و بهار ۹۷. جدی جدی مینویسم! (هنوز خودم هم باورم نمیشود!) تصمیم گرفتهام پایان هر فصل، لیستی از ایدههای ابتر و نوشتههای ناتمام یا منتشر نشدهام، تهیه کنم. پیشنویسهایی که مدتهای طولانی است، در حد همان پیشنویس ماندهاند و منتظر وقتِ فراخی هستند که ممکن است هرگز […]
قدرِ قَدرَت، را بدان!
بگذریم که بحث بر سر اینکه «شب قدر حقیقی است یا اعتباری؟» بسیار است و باب این مناقشه تا همیشه مفتوح میماند. اما همه بر این نکته متفقالقولند که شب قدر مبارک است و از آنجا که «برکت» به معنی «فزونی یافتن» است، این مسلم است که شب قدر چیزی بیشتر در خود دارد. چه مبارک […]